همانگونه كه قمر (ماه) از ابتدای خلقت تا روز قيامت، مجلي و مظهر تجلي نور شمس است، تا در تاريكي شب مردم به نور او راه بيابند، «حقيقت انسان كامل» و پيدايش وي در عالم هم براي اين است كه مجلي و مظهری باشد براي كساني كه در راه سير و سلوك بهسوي حق تعالى از ظلمت نفس، و اطوار كونيه راهي بهسوي حقيقت بيابند و از عالم امكان، عروج بهعالم وجوب نمايند.
و چنانچه قمر وقتي نزديك به شمس گرديد از نورش كاهيده ميگردد تا آنكه وقتي مقارن خورشید ميگردد، ديگر از خود نور و ضيائي نشان نميدهد و در نور خورشید فاني ميگردد، همينطور انسان كامل وقتي به كمال انسانيت ميرسد كه تعيّن و تحقق و شيئيت او مضمحل گردد.
يعني ديگر در خود شيئيت مستقل و تعيّن وجودي باقي نماند و فاني في الله گردد، و همينطوريكه ماه وقتي مقابله با خورشید نمود و تجلّي و نماينده شمس گرديد و چون بدر تمام شد به نور خورشيد، و عالم را روشن ميگرداند.
همينطور «انسان كامل» وقتي از فناء في الله به مرتبه بقا رسيد موجود ميگردد، و مردم را بهسوي حق و حقيقت، رهبري مينمايد، و به نهایت اسفار اربعه میرسد؛ که در حكمت المتعاليه چنین بیان میدارند: «۱ـ من الخلق الي الحق ۲ـ من الحق في الحق ۳ـ من الحق الي الخلق بالحق ۴ـ بالحق في الحق».[۱]
در تفسير مخزن العرفان چنین آمده است: سومين سوگند به روز، كه از نور و ضياء خورشيد ظهور مینمايد. و چهارمين سوگند ليل (شب) وقتي كه پرده تاريك كشيده، مردم را از تعب و زحمت به استراحت میرساند، و از زيادتي حرارت و تابش خورشيد كاهيده و هوا را به حد اعتدال نگاه میدارد، و اگر شب نبود زيادتي حرارت آفتاب گياهان و اشجار زمين را میخشكانيد.
[۱]. الحكمة المتعاليه، ج۱، ص۱۳٫