اما بهترین علاج ریشهای برای سد راههای ورود شیطان در قلب، ریشه کن کردن بذرهای طعمه برای شیطان است، که عبارتند از: غرائز شهوت، غضب، و رذائلی چون حرص، حسد، عداوت، عُجب، حقد، تکبر، طمع، بخل، ترس، حب مال و جاه و مقام، ترس از فقر، و عجله در امور، سوء ظن به خالق و مخلوق، و غیره. اینها بعضی از اموری هستند که اگر در قلب کسی وجود داشته باشد، هر کدام بابی برای ورود شیطان، و وسیلهای برای وسوسه او میباشند. و گاهی قلب، چراگاه شیطان میشود. امام سجاد در دعای مکارم اخلاق میفرماید: خدایا عمر به من ده تا عمرم در طاعت توست، و آن گاه که عمرم چراگاه شیطان گردید مرا نزد خود ببر (عمر مرا بگیر).
چرا که خود شیطان قسم خورده:
{…لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}؛
يقيناً بر سر راه مستقيم تو [كه رهروانش را به سعادت ابدى مىرساند] در كمين بندگانت خواهم نشست. سپس از پيش رو و پشت سر و از طرف راست و از جانب چپشان بر آنان مىتازم و [تا جايى آنان را دچار وسوسه و اغواگرى مىكنم كه] بيشترشان را سپاسگزار نخواهى يافت.
بیشتر مردم تحت وسوسه شیطان قرار میگیرند، چون وسیله وسوسه در نفوسشان موجود است و هر کس را به گونهای میفریبد، حتی علما را؛ عالِم را با غرور، تکبر، لذت جاه و مدح دیگران، ریا و نظر حقارت به دیگران و… و جاهل را طوری دیگر.
رهایی از دست شیطان، نیازمند جهاد اکبر و مبارزه با نفس اماره است. کسی که در مجاهده نفس نکوشد، و به جهاد اکبر داخل نشود، نفس او هدف وسوسههای شیطان قرار گرفته، و جزو حزب شیطان میشود.
{وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ}؛
و هركس خود را از ياد [خداى] رحمان به كوردلى بزند، شيطانى بر او مىگماريم كه آن شيطان دمسازش باشد. بىترديد شيطانها چنين كسانى را از راه خدا باز مىدارند، در حالى كه [با اين گمراهى سخت] گمان مىكنند راه يافتگان واقعى آنانند؛ تا زمانى كه [در قيامت] نزد ما آيند [به شيطانش] گويد: اى كاش ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، پس بدهمنشينى بودى!
بهترین راهی که علوم امروزی برای معالجه مرض روحی و وسواس در پیش گرفتهاند این است که توجه فکر مریض را از جهت تشویش و اضطراب به سوی دیگر میگردانند، و او را از آن افکار منصرف میکنند (با وسیلههای مختلف که در دست دارند) و این همان بنای اساسی است که شارع مقدس اسلام آن را بنیاد نهاده و حدود ۱۴ قرن پیش در آیات و احادیث به آن اشاره کرده است.
قرآن، شفای همه امراض جسمی و روحی است:
{وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَه لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا}؛
و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است، نازل مىكنيم وستمكاران را جز خسارت نمىافزايد.
و نیز قرآن، یگانه محوری است که نشاط و سعادت و آرامش و آسایش بشری، به دور آن میچرخد.
قرآن میگوید: خنّاس است که در سینههای مردم وسوسه مینماید، و نیز: سلطه و قدرت شیطان بر کسانی است که پیرو او هستند و وی را متابعت میکنند، و باز میفرماید: آگاه باش که به واسطه ذکر خدا قلبها آرامش مییابد:
{الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}؛
[بازگشتگان به سوى خدا] كسانى [هستند] كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد، آگاه باشيد! دلها فقط به ياد خدا آرام مىگيرد.و انسان وقتی از نور رحمت فانی شد، در ظلمت و وسوسههای شیطان قرار میگیرد، و به عکس آن هم، در احادیث وارد شده است که: ذکر خدا شیطان را دور میکند و وسوسههای درونی را میبرد.