مشتبه شدن صفات رذیله به صفات حسنه
خلاصه آنچه در جلسات گذشته بیان شد این بود که: گرچه از برای انسان قوی و جوارح بسیار است، اما همه آنها غیر از چهار قوی که قهرمان مملکت بدن هستند، همگی مطیع و فرمانبردار هستند، و ایشان را مدخلتی در تبدل و احوال مملکت نفس نیست، و آنچه منشأ اثر و باعث نیک و بد صفات، و خیر و شر ملکات هستند، از این چهار قوه هستند.
قوای چهارگانه سر منشأ نیکیها و بدیها
همه اخلاق خوب و بد از این چهار قوه «عقل، وهم، شهوت و غضب» است، یعنی منشأ صفات خیر و شر اینها هستند.
و لیکن، منشأ خیرات و نیکیها از «قوه عاقله» و در حال تسلط و غلبه آن است، و بدیها و شرور آن در حالت عجز قوه عقل در تحت سایر قوی میباشد. و آن سه قوه دیگر بر عکس این هستند؛ زیرا آثار خیر و نیکیهای آنها در حالت ذلت و انکسار و عجز ایشان در نزد عقل است، و شرور و آفاتشان در وقت غلبه و تسلط آنان بر عقل است. و جمیع فضائل و رذائل به یک و یا دو و یا سه قوه «عاقله، یا غضبیه و یا شهویه» متعلق است.
و در برابر هر صفت فضیلتی، اوصاف و رذائل غیر متناهی خواهد بود، و به مجرد انحراف از فضائل از هر طرف، افراط و یا تفریط موجب افتادن در رذیله دیگر خواهد بود. و استقامت در سلوک و طریقه صفات حمیده و فضائل، به منزله حرکت در خط مستقیم است و آن یک راه بیش نیست، و خطوط و راههای انحراف از آن بسیار است. بنابراین، استقامت بر صفات نیک فقط یک راه مستقیم و برنامه معین دارد، ولی راههای انحرافی بسیار است، ازهمین روست که اسباب بدی و شر بیشتر از اسباب خیر و نیکی است.
اما اموری که قبل از مجاهدت برای تهذیب نفس لازم است بدانیم، این است که: میان فضائل اخلاقی، و آنچه شبیه آنهاست، ولی در حقیقت از فضائل نیستند تفاوت وجود دارد.
پس برای اینکه عیوب خود را بشناسیم و فریب نخوریم، باید در نظر داشته باشیم که فضائل اخلاق عبارتند از «حکمت، عفت، شجاعت و عدالت».
پس باید توجه داشت که بعضی از لوازم «حقیقت حکمت»، عبارتند از «علم یقین، و اطمینان نفس، و ثبات خاطر» و فراگرفتن بعضی از علوم، بدون وثوق و اعتقاد جازم، و اطمینان نفس، حکمت نیست و صاحب آنرا حکیم نمیگویند.
و «عفت» آن است که قوه شهویه تحت اطاعت عقل درآید، و همه تصرفات آن موافق و مطابق عقل باشد، و هرگز مخالفت عقل نکند، و آن نیست مگر کمال نفس، و تحصیل سعادت دنیا و آخرت، و حقیقتاً صاحب ملکه عفت، کسی است که برای لذات دنیوی پا از اطاعت شرع و عقل بیرون نگذارد.
و اما «شجاعت». شجاع واقعی کسی است که افعال او عقلانی و مقتضی عقل باشد، و باعث و انگیزه دنیوی و نفسی در آن نباشد. چه بسا بعضی مواقع عقل انجام کارهایی را نهی میکند؛ زیرا ممکن است بعضی از نترسیدنها نشانه جنون و حماقت باشد.
و اما «ملکه عدالت» و آن انقیاد و اطاعت قوه عملیه از برای قوه عاقله میباشد، به نوعی که هیچ عملی سر نزند مگر به فرموده عقل، و این زمانی است که ملکه عدالت بر نفس آدمی حاصل شود، و جمیع اعمال انسان بر نهج اعتدال از وی صادر شود، بیآنکه غرض دنیوی داشته باشد، پس کسی که با مشقت خود را عادل وانمود کند و از راه «ریا» و به قصد تسخیر دلهای مردم، و یا تحصیل جاه و مال ایشان باشد، عادل نیست. همینطور در بقیه صفات فاضله که در تحت این چهار صفت مندرجند.
مثلاً «سخاوت» عبارت است از بخشش و عطای مال به مستحقین بدون قصد و غرض، پس بذل مال برای دریافت مال بیشتر و یا از ترس و یا شهرت و جلب توجه دیگران سخاوت نیست. و ثروت را دخل بسیار است در ترویج احکام شریعت، و نشر فضائل و حکمت اما باید با اخلاص و رضای خدا باشد.