- بانوي هجرت و ايمان
هنگامي که دو يار فداکار و باايمان و دو پشتيبان پراخلاص و اقتدار پيامبر، ابوطالب و خديجه، در سخت ترين و بحراني ترين شرايط مکه و در اوج ميدان داري جاهليت و ارتجاع، جهان را بدرود گفتند، از يک سو همه ي غمها بر قلب مصفاي پيامبر توحيد و آزادي هجوم آورد، و از دگر سو موج شادي و شعف ابلهانه دلهاي سخت تر از صخره و سياهتر از شب تار شرک گرايان را فرا گرفت. مسلمانان احساس بي پناهي بيشتري در روي زمين کردند و مشرکان احساس قدرت و قوت کاذب و زودگذر بيشتري؛ چرا که دو دژ نيرومند و تسخيرناپذير و دو سد پولادين از برابر شرارت و فشار آنان بر پيامبر، برداشته شده بود. آنان بر فشار خود افزودند به همين جهت از جانب خدا دستور هجرت رسيد و پيامبر به فرمان خدا بر آن شد تا مکه را ترک کند.
مگر نه اين است که جامعه و مردم گمراهي که به خورشيد با چشم دشمني و نفرت نگريستند و مذبوحانه به سوي آن سنگ و کلوخ پرتاب کردند، در خور سياهي و ظلمت و تباهي اند؟
پيامبر به دستور خدا برترين و شايسته ترين مرد اسلام را در شرايطي که دهها قداره بند خانه ي او را در حلقه ي محاصره داشتند، بر جاي خويش نهاد و بي درنگ در راه انجام دستور حق، مکه را به سوي غار «ثور» نخستين منزلگاه هجرت، براي حرکت به سوي مدينه ترک کرد و با عبور از حلقه ي محاصره ي دژخيمان دشمن بي آنکه او را بشناسند و مانع شوند، به غار ثور رسيد. سه شبانه روز در آنجا توقف کرد و آنگاه به سوي مدينه حرکت کرد. در نزديکي مدينه در نقطه اي به نام «قبا» استقرار يافت و به اميرمومنان پيام داد که ضمن رد امانتهاي مردم و انجام سفارشات پيامبر، دخت گرانمايه ي او را به همراه «فاطمه بنت اسد»، مادر گرانقدرش و نيز «فاطمه»، نواده ي عبدالمطلب، به سوي مدينه حرکت دهد. و خود فرمود: تا رسيدن دو عزيز خويش، علي و فاطمه، به مدينه وارد نخواهد شد.علي عليه السلام پس از تنظيم امور و شئون به همراه سه فاطمه و نيز «ام ايمن» که به بيان پيامبر از بانوان بهشت است، به سوي مدينه حرکت کرد؛ اما استبداد زخم خورده که از دسترسي به پيامبر نور و عدالت مايوس گشته و پوزه اش به خاک ماليده شده بود، گماشتگان خود را گسيل داشت و راه را بر کاروان مدينه بست. آنان با کاروانسالار کاروان نور درگير شدند؛ اما آن قهرمان بي نظير پس از به خاک افکندن شريرترين آنان «اسود» غلام ابوسفيان، راه را گشود.
خود ابوسفيان به همراه گروهي از راه رسيدند و با اين بهانه ي دروغين که به چه اجازه اي زنان خويشاوند مرا ميبري؟ راه را بر او بستند.
«حارث بن اميه»، سرکرده ي دژخيمان دشمن، نعره برآورد که: هان اي علي!ميپنداري، ميتواني با اين زنان نجات يابي و آنان را از مکه بيرون بري؟! باز گرد و آنان را از همان جايي که آوردهاي، به همان جا باز گردان! «اظننت ناج بالنسوه؟ ارجع لا ابا لک!»
اما آن قهرمان ميدانها خروشيد که:
خلوا سبيل الجاهد المجاهد
آليت لا اعبد غير الواحد
«راه را بر مجاهد راه حق و عدالت باز کنيد و از سر راهش کنار رويد به خداي سوگند، همچنان تصميم دارم که جز يکتا آفريدگار هستي را نپرستم و با مظاهر شرک و بيداد پيکار کنم.
و با اين سخن دليرانه به آنان يورش برد و پس از پيکاري سخت با نيروي تازه نفس دشمن، آنان نيز در برابر شهسوار اسلام توان ايستادن نديدند و جان پليد خويش را برداشتند و گريختند.
کاروان شبها را با اندک استراحت و راز و نياز با خدا و نيايش با او ميگذراند و روزها را به پيمايش راه و روزه داري به سر ميبرد، و با اين شور و اخلاص و ايمان و جهاد، فاطمه و اميرمومنان وارد مدينه شدند. پيامبر به استقبال عزيزترين هاي خويش شتافت. آنان را در آغوش گرفت و ضمن فشردن آنان بر سينه ي عطرآگين و مصفاي خويش فرمود: فاطمه جان! علي جان! همين پيش پاي شما فرشته ي وحي فرود آمد و اين آيات را که نشانگر شکوه معنوي و عظمت شما در بارگاه خداست برايم آورد؛ و آنگاه به تلاوت اين آيات پرداخت:
«ا لذين يذکرون الله قياما وقعودا و علي جنوبهم ويتفکرون في خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک…[۱]
«به راستي که در آفرينش آسمانها و زمين، آمد و شد شب و روز نشانه هاي روشني براي خردمندان است.
همانان که خدا را ايستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خفته اند، با همه ي وجود ياد ميکنند و در اسرار آفرينش آسمان و زمين مي انديشند و از ژرفاي جان ميگويند:
پروردگارا! اين جهان را بيهوده نيافريدهاي! تو منزه و پاکي! ما را از عذاب آتش دوزخ در امان دار!
پروردگارا! هر کس را تو به خاطر عملکرد ناشايستهاش به آتش بيفکني، به راستي که او را خوار و رسوا ساختهاي؛ و براي بيدادگران يار و ياوري نخواهد بود.
پروردگارا! ما نداي نداگري را که به توحيدگرايي و يکتاپرستي فرا ميخواند،شنيديم که: به پروردگارتان ايمان بياوريد! و ما ايمان آورديم.
پس اي پروردگار ما! گناهان ما را بيامرز و بديه
اي ما را از ما بزداي و ما را با نيکان و شايستگان بميران!
اي پروردگار ما! آنچه را که به زبان پيامبرانت به ما وعده دادي، به ما عطا کن و ما را در روز رستاخيز رسوا مکن که تو وعده ي خويش را خلاف نميکني.
پس پروردگارشان خواسته ي آنان را پذيرفت و فرمود: من عمل هيچ انجام دهنده ي عملي از شما را- زن باشد يا مرد- ضايع نخواهم کرد؛ شما همنوع هستيد و از جنس يکديگر. پس کساني که هجرت کرده و از خانه هاي خود رانده شده و در راه من رنج ديده و به پيکار برخاسته و کشته شده اند، بديهايشان را از آنان ميزداييم و آنان را در بوستانهاي پرطراوت و زيبايي که از زير درختان آن، جويبارها روان است در ميآوريم….»
در مورد آيه ي شريفه از «عمار» آورده اند که پيامبر گرامي فرمود: «فالذکر في هذه الايه علي عليهالسلام و الانثي فاطمه في وقت الهجره….» [۲] .
«منظور از زن و مرد باايمان و پروا پيشهاي که خدا در اين آيه به آنها وعده ي پاداش پرشکوه و بهشت پرطراوت و زيبا ميدهد، علي و فاطمه در هنگامه ي هجرت از مکه به سوي مدينه اند.»
و نيز در روايت ديگري آمده است که:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله يهتم لعشره اشيا فامنه و بشره بها….» «پيامبر در مورد ده موضوع، سخت در انديشه بود که خداي جهان آفرين به او اطمينان و آرامش خاطر بخشيد و در هر ده مورد، مژده ي ياري و مدد به او داده شد.»
۱- آن حضرت به هنگام هجرت از شهر مکه و کهن ترين معبد توحيد، اندوهي سنگين گسترهي قلبش را گرفت که پيک وحي فرا رسيد و اين آيه را بر قلب مصفاي او از جانب خدا فرود آورد که:
«ان الذي فرض عليک القرآن لرادک الي معاد» [۳] «بي ترديد آن خدايي که قرآن را بر تو فرو فرستاد و رساندن پيام آن و عمل به آن را واجب ساخت، تو را به جايگاه و زادگاهت باز خواهد گردانيد.»
۲- پيامبر در مورد سرنوشت قرآن شريف و دستهاي خيانت و تحريف نگران بود که فرشته ي وحي اين آيه را از جانب خدا بر او خواند:
«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» [۴] «به راستي که ما قرآن را فرو فرستاديم و بي ترديد ما نگهدار و نگهبان آن هستيم.»
۳- پيامبر در مورد سرنوشت دين و آيينش و فرجام آن مي انديشيد که فرشته ي وحي فرود آمد و اين آيه ي آرامش بخش را به ارمغان آورد:
«هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون» [۵] .
«او کسي است که پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر همه ي آيين ها پيروزي و غلبه بخشد؛ هر چند شرک گرايان را ناخوش آيد.»
۴- پيامبر در مورد ايمان آوردگان و توحيدگرايان راستين پس از خويش نگران بود که اين نويد به آن حضرت نازل شد:
«يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحيوه الدنيا و في الاخره» [۶] .
«خداوند ايمان آوردگان را به خاطر گفتار و عقيده ي پايدارشان، هم در اين جهان و هم جهان ديگر استوار ميدارد.»
۵- پيامبر بر روند جامعه و آينده ي امت خويش نگران بود که فرشته ي وحي با اين پيام به محضرش شرفياب شد که:
«و ما کان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما کان الله معذبهم و هم يستغفرون» [۷] .
«اي پيامبر! تا تو در ميان آنان هستي، خداوند آنان را کيفر نخواهد کرد و نيز تا هنگامي که استغفار و طلب آمرزش نمايند عذابشان نميکند.»
۶- و نيز آن پيشواي دورانديش از پيدايش فتنه ها پس از خود در مورد اميرمومنان از سوي فتنه انگيزان، نگران بود که فرشته ي وحي فرود آمد و اين آيه را آورد:
«فاما نذهبن بک فانا منهم منتقمون…» [۸] «پس اگر ما تو را از ميان آنان ببريم، بي ترديد از آنان انتقام خواهيم گرفت؛ يا اگر آنچه را به آنان وعده داده ايم، به تو نشان دهيم، بي گمان ما بر آنان قدرت داريم.»
۷- و نيز آن گرانمايه ي جهان هستي از روز رستاخيز و حسابرسي خدا در انديشه بود که اين آيه ي شريفه فرود آمد: «يوم لا يخزي الله النبي و الذين آمنوا معه…» [۹] .
«در آن روز خدا پيامبر خود و کساني را که با او ايمان آوردهاند، رسوا نمي سازد.»
۸- و نيز در مورد شفاعت و عنايت خدا در روز رستاخيز مي انديشيد که اين آيه باعث آرامش خاطر او گرديد:
«و لسوف يعطيک ربک فترضي» [۱۰] .
«و به زودي پروردگارت آنقدر به تو عطا نمايد که خشنود گردي.»
۹- و از فرجام تاريخ بشر و آيندهي جهان نگران بود که اين نويد جانبخش از سوي خدا به او وحي شد:
«وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم…» [۱۱] .
«خدا به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام دادهاند، وعده داده است که به يقين، آنان را در اين سرزمين، جانشين خود قرار ميدهد؛ همانگونه که کساني را که پيش از آنان بودند، جانشين خود قرار داد.»
۱۰- و در هجرت به سوي مدينه و ورود به آن شهر، همواره در انديشه ي علي و فاطمه بود که پيک امين وحي فرود آمد و اين آيات جانبخش را در مورد آن دو در گرانمايه ي عالم وجود بر
آن حضرت فرود آورد و از سلامت و موفقيت و پيروزي و شکوه و عظمت آنان در بارگاه خدا، پيامبر را مطمئن ساخت:
«الذين يذکرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفکرون في خلق السموات و الارض… فاستجاب لهم ربهم…» [۱۲] .
[۱] سوره ي آل عمران، آيه۱۹۵- ۱۹۰٫ [۲] نمونه ي بينات، در شان نزول آيات، ص ۱۷۳؛ کشف الغمه في معرفه الائمه، ص ۵۳۹؛ تفسير نمونه، ج۳، ص ۲۲۱؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۱؛ عوالم العلوم، ص ۳۸٫ [۳] سوره ي قصص، آيه ۸۵٫ [۴] سوره ي حجر، آيه ۹٫ [۵] سوره ي توبه، آيه۳۳٫ [۶] سوره ي ابراهيم، آيه۲۷٫ [۷] سوره ي انفال، آيه ۳۳٫ [۸] سوره ي زخرف، آيه۴۱٫ [۹] سوره ي تحريم، آيه ۸٫ [۱۰] سوره ي ضحي، آيه۵٫ [۱۱] سوره ي نور، آيه۵۵٫ [۱۲] سوره ي آل عمران، آيه۱۹۵- ۱۹۰٫