خانه / اسلايد / حضرت فاطمه زهرا(س) بانوي هجرت و ايمان

حضرت فاطمه زهرا(س) بانوي هجرت و ايمان

  • بانوي هجرت و ايمان

هنگامي که دو يار فداکار و باايمان و دو پشتيبان پراخلاص و اقتدار پيامبر، ابوطالب و خديجه، در سخت ‏ترين و بحراني‏ ترين شرايط مکه و در اوج ميدان داري جاهليت و ارتجاع، جهان را بدرود گفتند، از يک سو همه‏ ي غم‏ها بر قلب مصفاي پيامبر توحيد و آزادي هجوم آورد، و از دگر سو موج شادي و شعف ابلهانه دل‏هاي سخت‏ تر از صخره و سياه‏تر از شب تار شرک‏ گرايان را فرا گرفت. مسلمانان احساس بي‏ پناهي بيشتري در روي زمين کردند و مشرکان احساس قدرت و قوت کاذب و زودگذر بيشتري؛ چرا که دو دژ نيرومند و تسخيرناپذير و دو سد پولادين از برابر شرارت و فشار آنان بر پيامبر، برداشته شده بود. آنان بر فشار خود افزودند به همين جهت از جانب خدا دستور هجرت رسيد و پيامبر به فرمان خدا بر آن شد تا مکه را ترک کند.

مگر نه اين است که جامعه و مردم گمراهي که به خورشيد با چشم دشمني و نفرت نگريستند و مذبوحانه به سوي آن سنگ و کلوخ پرتاب کردند، در خور سياهي و ظلمت و تباهي‏ اند؟

پيامبر به دستور خدا برترين و شايسته‏ ترين مرد اسلام را در شرايطي که ده‏ها قداره ‏بند خانه ‏ي او را در حلقه‏ ي محاصره داشتند، بر جاي خويش نهاد و بي‏ درنگ در راه انجام دستور حق، مکه را به سوي غار «ثور» نخستين منزلگاه هجرت، براي حرکت به سوي مدينه ترک کرد و با عبور از حلقه‏ ي محاصره ‏ي دژخيمان دشمن بي‏ آنکه او را بشناسند و مانع شوند، به غار ثور رسيد. سه شبانه ‏روز در آنجا توقف کرد و آنگاه به سوي مدينه حرکت کرد. در نزديکي مدينه در نقطه‏ اي به نام «قبا» استقرار يافت و به اميرمومنان پيام داد که ضمن رد امانتهاي مردم و انجام سفارشات پيامبر، دخت گرانمايه‏ ي او را به همراه «فاطمه بنت اسد»، مادر گرانقدرش و نيز «فاطمه»، نواده‏ ي عبدالمطلب، به سوي مدينه حرکت دهد. و خود فرمود: تا رسيدن دو عزيز خويش، علي و فاطمه، به مدينه وارد نخواهد شد.علي عليه‏ السلام پس از تنظيم امور و شئون به همراه سه فاطمه و نيز «ام‏ ايمن» که به بيان پيامبر از بانوان بهشت است، به سوي مدينه حرکت کرد؛ اما استبداد زخم ‏خورده که از دسترسي به پيامبر نور و عدالت مايوس گشته و پوزه ‏اش به خاک ماليده شده بود، گماشتگان خود را گسيل داشت و راه را بر کاروان مدينه بست. آنان با کاروانسالار کاروان نور درگير شدند؛ اما آن قهرمان بي ‏نظير پس از به خاک افکندن شريرترين آنان «اسود» غلام ابوسفيان، راه را گشود.

خود ابوسفيان به همراه گروهي از راه رسيدند و با اين بهانه‏ ي دروغين که به چه اجازه ‏اي زنان خويشاوند مرا مي‏بري؟ راه را بر او بستند.

«حارث بن اميه»، سرکرده‏ ي دژخيمان دشمن، نعره برآورد که: هان اي علي!مي‏پنداري، مي‏تواني با اين زنان نجات يابي و آنان را از مکه بيرون بري؟! باز گرد و آنان را از همان جايي که آورده‏اي، به همان جا باز گردان! «اظننت ناج بالنسوه؟ ارجع لا ابا لک!»

اما آن قهرمان ميدان‏ها خروشيد که:

 

خلوا سبيل الجاهد المجاهد

آليت لا اعبد غير الواحد

 

«راه را بر مجاهد راه حق و عدالت باز کنيد و از سر راهش کنار رويد به خداي سوگند، همچنان تصميم دارم که جز يکتا آفريدگار هستي را نپرستم و با مظاهر شرک و بيداد پيکار کنم.

و با اين سخن دليرانه به آنان يورش برد و پس از پيکاري سخت با نيروي تازه نفس دشمن، آنان نيز در برابر شهسوار اسلام توان ايستادن نديدند و جان پليد خويش را برداشتند و گريختند.

کاروان شب‏ها را با اندک استراحت و راز و نياز با خدا و نيايش با او مي‏گذراند و روزها را به پيمايش راه و روزه ‏داري به سر مي‏برد، و با اين شور و اخلاص و ايمان و جهاد، فاطمه و اميرمومنان وارد مدينه شدند. پيامبر به استقبال عزيزترين‏ هاي خويش شتافت. آنان را در آغوش گرفت و ضمن فشردن آنان بر سينه‏ ي عطرآگين و مصفاي خويش فرمود: فاطمه جان! علي جان! همين پيش پاي شما فرشته‏ ي وحي فرود آمد و اين آيات را که نشانگر شکوه معنوي و عظمت شما در بارگاه خداست برايم آورد؛ و آنگاه به تلاوت اين آيات پرداخت:

«ا لذين يذکرون الله قياما وقعودا و علي جنوبهم ويتفکرون في خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک…[۱]

«به راستي که در آفرينش آسمان‏ها و زمين، آمد و شد شب و روز نشانه‏ هاي روشني براي خردمندان است.

همانان که خدا را ايستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خفته ‏اند، با همه‏ ي وجود ياد مي‏کنند و در اسرار آفرينش آسمان و زمين مي ‏انديشند و از ژرفاي جان مي‏گويند:

پروردگارا! اين جهان را بيهوده نيافريده‏اي! تو منزه و پاکي! ما را از عذاب آتش دوزخ در امان دار!

پروردگارا! هر کس را تو به خاطر عملکرد ناشايسته‏اش به آتش بيفکني، به راستي که او را خوار و رسوا ساخته‏اي؛ و براي بيدادگران يار و ياوري نخواهد بود.

پروردگارا! ما نداي نداگري را که به توحيدگرايي و يکتاپرستي فرا مي‏خواند،شنيديم که: به پروردگارتان ايمان بياوريد! و ما ايمان آورديم.

پس اي پروردگار ما! گناهان ما را بيامرز و بديه

 

اي ما را از ما بزداي و ما را با نيکان و شايستگان بميران!

اي پروردگار ما! آنچه را که به زبان پيامبرانت به ما وعده دادي، به ما عطا کن و ما را در روز رستاخيز رسوا مکن که تو وعده ‏ي خويش را خلاف نمي‏کني.

پس پروردگارشان خواسته‏ ي آنان را پذيرفت و فرمود: من عمل هيچ انجام دهنده‏ ي عملي از شما را- زن باشد يا مرد- ضايع نخواهم کرد؛ شما همنوع هستيد و از جنس يکديگر. پس کساني که هجرت کرده و از خانه‏ هاي خود رانده شده و در راه من رنج ديده و به پيکار برخاسته و کشته شده‏ اند، بديهايشان را از آنان مي‏زداييم و آنان را در بوستانهاي پرطراوت و زيبايي که از زير درختان آن، جويبارها روان است در مي‏آوريم….»

در مورد آيه‏ ي شريفه از «عمار» آورده ‏اند که پيامبر گرامي فرمود: «فالذکر في هذه الايه علي عليه‏السلام و الانثي فاطمه في وقت الهجره….» [۲] .

«منظور از زن و مرد باايمان و پروا پيشه‏اي که خدا در اين آيه به آنها وعده‏ ي پاداش پرشکوه و بهشت پرطراوت و زيبا مي‏دهد، علي و فاطمه در هنگامه ‏ي هجرت از مکه به سوي مدينه‏ اند.»

و نيز در روايت ديگري آمده است که:

«کان رسول الله صلي الله عليه و آله يهتم لعشره اشيا فامنه و بشره بها….» «پيامبر در مورد ده موضوع، سخت در انديشه بود که خداي جهان ‏آفرين به او اطمينان و آرامش خاطر بخشيد و در هر ده مورد، مژده‏ ي ياري و مدد به او داده شد.»

۱- آن حضرت به هنگام هجرت از شهر مکه و کهن‏ ترين معبد توحيد، اندوهي سنگين گستره‏ي قلبش را گرفت که پيک وحي فرا رسيد و اين آيه را بر قلب مصفاي او از جانب خدا فرود آورد که:

«ان الذي فرض عليک القرآن لرادک الي معاد» [۳] «بي‏ ترديد آن خدايي که قرآن را بر تو فرو فرستاد و رساندن پيام آن و عمل به آن را واجب ساخت، تو را به جايگاه و زادگاهت باز خواهد گردانيد.»

۲- پيامبر در مورد سرنوشت قرآن شريف و دست‏هاي خيانت و تحريف نگران بود که فرشته ‏ي وحي اين آيه را از جانب خدا بر او خواند:

«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» [۴] «به راستي که ما قرآن را فرو فرستاديم و بي‏ ترديد ما نگهدار و نگهبان آن هستيم.»

۳- پيامبر در مورد سرنوشت دين و آيينش و فرجام آن مي ‏انديشيد که فرشته‏ ي وحي فرود آمد و اين آيه ‏ي آرامش ‏بخش را به ارمغان آورد:

«هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون» [۵] .

«او کسي است که پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر همه‏ ي آيين‏ ها پيروزي و غلبه بخشد؛ هر چند شرک‏ گرايان را ناخوش آيد.»

۴- پيامبر در مورد ايمان ‏آوردگان و توحيدگرايان راستين پس از خويش نگران بود که اين نويد به آن حضرت نازل شد:

«يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحيوه الدنيا و في الاخره» [۶] .

«خداوند ايمان ‏آوردگان را به خاطر گفتار و عقيده‏ ي پايدارشان، هم در اين جهان و هم جهان ديگر استوار مي‏دارد.»

۵- پيامبر بر روند جامعه و آينده ‏ي امت خويش نگران بود که فرشته‏ ي وحي با اين پيام به محضرش شرفياب شد که:

«و ما کان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما کان الله معذبهم و هم يستغفرون» [۷] .

«اي پيامبر! تا تو در ميان آنان هستي، خداوند آنان را کيفر نخواهد کرد و نيز تا هنگامي که استغفار و طلب آمرزش نمايند عذابشان نمي‏کند.»

۶- و نيز آن پيشواي دورانديش از پيدايش فتنه‏ ها پس از خود در مورد اميرمومنان از سوي فتنه ‏انگيزان، نگران بود که فرشته‏ ي وحي فرود آمد و اين آيه را آورد:

«فاما نذهبن بک فانا منهم منتقمون…» [۸] «پس اگر ما تو را از ميان آنان ببريم، بي‏ ترديد از آنان انتقام خواهيم گرفت؛ يا اگر آنچه را به آنان وعده داده ‏ايم، به تو نشان دهيم، بي‏ گمان ما بر آنان قدرت داريم.»

۷- و نيز آن گرانمايه ‏ي جهان هستي از روز رستاخيز و حسابرسي خدا در انديشه بود که اين آيه‏ ي شريفه فرود آمد: «يوم لا يخزي الله النبي و الذين آمنوا معه…» [۹] .

«در آن روز خدا پيامبر خود و کساني را که با او ايمان آورده‏اند، رسوا نمي‏ سازد.»

۸- و نيز در مورد شفاعت و عنايت خدا در روز رستاخيز مي ‏انديشيد که اين آيه باعث آرامش خاطر او گرديد:

«و لسوف يعطيک ربک فترضي» [۱۰] .

«و به زودي پروردگارت آنقدر به تو عطا نمايد که خشنود گردي.»

۹- و از فرجام تاريخ بشر و آينده‏ي جهان نگران بود که اين نويد جان‏بخش از سوي خدا به او وحي شد:

«وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم…» [۱۱] .

«خدا به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده‏اند، وعده داده است که به يقين، آنان را در اين سرزمين، جانشين خود قرار مي‏دهد؛ همان‏گونه که کساني را که پيش از آنان بودند، جانشين خود قرار داد.»

۱۰- و در هجرت به سوي مدينه و ورود به آن شهر، همواره در انديشه ‏ي علي و فاطمه بود که پيک امين وحي فرود آمد و اين آيات جان‏بخش را در مورد آن دو در گران‏مايه ‏ي عالم وجود بر

 

آن حضرت فرود آورد و از سلامت و موفقيت و پيروزي و شکوه و عظمت آنان در بارگاه خدا، پيامبر را مطمئن ساخت:

«الذين يذکرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفکرون في خلق السموات و الارض… فاستجاب لهم ربهم…» [۱۲] .

[۱] سوره ‏ي آل عمران، آيه‏۱۹۵- ۱۹۰٫

[۲] نمونه‏ ي بينات، در شان نزول آيات، ص ۱۷۳؛ کشف الغمه في معرفه الائمه، ص ۵۳۹؛ تفسير نمونه، ج۳، ص ۲۲۱؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۱؛ عوالم العلوم، ص ۳۸٫

[۳] سوره‏ ي قصص، آيه ۸۵٫

[۴] سوره‏ ي حجر، آيه‏ ۹٫

[۵] سوره‏ ي توبه، آيه‏۳۳٫

[۶] سوره‏ ي ابراهيم، آيه۲۷٫

[۷] سوره‏ ي انفال، آيه‏ ۳۳٫

[۸] سوره‏ ي زخرف، آيه۴۱٫

[۹] سوره‏ ي تحريم، آيه‏ ۸٫

[۱۰] سوره‏ ي ضحي، آيه‏۵٫

[۱۱] سوره‏ ي نور، آيه‏۵۵٫

[۱۲] سوره‏ ي آل عمران، آيه‏۱۹۵- ۱۹۰٫

همچنین ببینید

چیستی زهد

چیستی زهد زهد که در فارسی از آن به ساده زیستی تعبیر می کنیم، چنان …

شرح مناجات شعبانیه 

عناوین اصلی شرح مناجات عبارتنداز: اجابت دعا، ابتدای دعا به صلوات ، صلوات بر پیامبر …

مناجات شعبانیه 

مناجات شعبانیه    تاکید بر خواندن مناجات شعبانیه مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *