تأثيرعلم بر جان آدمي
تحصيل و تأثير علم، با جان انسان ارتباط دارد، نه با جسم او. يعني حقيقت انسان، فراتر از مؤنث و مذکر بودن است؛ چرا که جنسيت، مخصوص جسم مادي آدمي است. حقيقت انسان، همان انسانيت او است و انسانيت انسان نيز در اين آيه شريفه نقش بسته است:
«وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءكُلَّهَا»؛ و خدا همه نامها[ي موجودات] را به آدم آموخت.
خداوند، «اسماء الحسني» را به انسان آموخت.
دقت کنيم: اين آموزش فقط به حضرت آدم و يا حواء اختصاص ندارد؛ بلکه همه انسانها ميتوانند به مقامي برسند که تجليگاه اسماء خداوند باشند. از اينرو، تحصيل علم و انجام امور واجبي چون نماز، روزه، حج و… ، حقايقي هستند که به انسان کمک ميکنند تا به مقام بالاي «تجلي اسماء الاهي» برسد. بنابراين، علم غذاي روح است.
هيچ دين و مذهبي به اندازه اسلام بر تعليم و تعلم تأکيد نکرده است؛ چنانکه ميبينيم آيات زيادي از قرآن درباره علم و تحصيل دانش و تعقل و تفکر نازل شده است.
رسول اکرم ميفرمايند: «أفضلکم ايمانا أفضلکم معرفة»؛ کسي ايمان بالاتري دارد که معرفت بالاتري داشته باشد.
اين نکته را کساني که براي کسب علم تلاش ميکنند، بهتر ميفهمند. آيا آنان که اندکي درباره خدا آگاهي يافتهاند، بر ايمان و عبادتشان تأثيري نداشته است؟ بيترديد، هرچه معرفت انسان بيشتر شود، ايمانش افزون خواهد شد.
حال از زاويه ديگر به اين موضوع نگاه کنيم: آيا تاکنون به تفاوتهاي ميان انسان و حيوان انديشيدهايد؟ خوردن، آشاميدن و توليد مثل از اشتراکات انسان و حيوان است؛ اما ويژگياي که باعث برتري انسان بر حيوان ميشود، بهرهگيري از عقل و تعقل است. بر اين اساس، هرچه آدمي از اين برتري خود بيشتر استفاده کند، به انسان بودن نزديکتر ميشود و در صورت فاصله گرفتن از اين مهم، در رديف حيوانات قرار ميگيرد.
امام علي ميفرمايند: «يا کميل! ما من حرکة الا و أنت محتاج الي معرفة»؛ اي کميل! هيچ حرکتي نيست، مگر اينکه براي انجام آن نيازمند معرفت هستي.
گفته شد انجام هر عملي ـ هر چند ساده ـ از سوي انسان بايد بر اساس علم و آگاهي باشد. پس مسلم است که شناخت خالق آسمانها و زمين، موضوعي بسيار اساسي است. آيا انسان بدون شناخت خالق خود، ميتواند «عبد» باشد و بندگي کند؟ چنين چيزي ممکن نيست.