علم حقيقي معرفت خداست
بنابراين، «علم» وسيلهاي در راه شناخت خدا و ابزاري براي کسب معرفت مبدأ و معاد است.
حقيقت اين است که چون انسان از علت به معلول پي برد، لذت واقعي معرفت را درک ميکند و اينجا است که طعم حقيقي قرائت قرآن و مناجات با خدا را خواهد چشيد و به آرامش ميرسد.
حضرت رسول ميفرمايند: «العلم حيات الإسلام و عماد الدين»؛ علم، حيات اسلام و عمودي براي دين است.
يعني مسلماني که جاهل باشد نميداند و نميتواند عملي را براي دنيا و آخرتش انجام دهد. اسلام، واسطهاي براي تفکر و تعقل انسانها است و اين مسأله، يکي از بزرگترين افتخارات اسلام به شمار ميرود.
«ان الساعة في طلب العلم أفضل من أثني عشرة ألف ختمة للقرآن»؛ يک ساعت وقت صرف کردن براي يادگيري علم، برتر از دوازده هزار ختم قرآن است.
ميدانيم که براي تلاوت هر کلمه و حتي هر حرف از قرآن، ۱۰ حسنه براي انسان در نظر گرفته ميشود. براي مثال، اگر شما تنها يک کلمه مانند «الم» را تلاوت کنيد، به ازاي اين سه حرف، ۳۰ حسنه براي شما نوشته ميشود. آيا ميتوانيد تصور کنيد که با تلاوت يک ختم قرآن چه ميزان حسنات براي شما نوشته ميشود؟! حال بينديشيد با دوازده هزار ختم قرآن چه ميزان حسنات دريافت ميکنيد!
اما در صورتي که يک ساعت از وقت خود را صرف تحصيل علم و معرفت الاهي کنيد، حسنات آن بيش از اين دوازده هزار ختم قرآن خواهد بود؛ زيرا در صورتي که انسان يک ساعت از وقت خويش را صرف يادگيري دانش و شناخت خدا کند و علمي را بياموزد که هنگام قرائت قرآن، مفهوم عميقتري را دريافت کند، بسيار مفيدتر از ختم قرآن بدون داشتن معرفت و شناخت خدا است. اين تأثير حتي در نماز و مناجات با پروردگار نيز نمايان ميشود. آنچه مسلم است، ختم قرآن بدون درک آيات و عمل به آن، مدنظر نيست، بلکه مراد کسب معرفت و عمل به آيات قرآن است که اگر اينگونه رفتار کنيم، هدف از بعثت انبيا را خواهيم دانست و آن را محقق خواهيم کرد.
توجه کنيد پدر انبيا، ابراهيم از خدا چه ميخواهد: «وَإِذْ يرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيتِ وَإِسْمَاعِيلُ»؛ و [ ياد كنيد] زماني كه ابراهيم و اسماعيل پايههاي خانه كعبه را بالا ميبردند.
زمانيکه حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل مأمور شدند خانه خدا را بسازند، به درگاه خدا اينچنين دعا کردند: «تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»؛ پروردگارا! [ اين عمل را ] از ما بپذير كه تو شنوا و دانايي.
بايد توجه داشت که همين مسأله «سميع و عليم بودن» خداوند را بايد با معرفت بشناسيم. در حديث آمده است، که امام معصوم از شخصي پرسيدند: «خداوند را توصيف کن». آن شخص پاسخ داد: «خداوند، سميع و بصير است.»
امام فرمود: «خوب، ما هم سميع و بصير هستيم» (يعني، چه فرقي ميان سميع و بصير بودن ما و سميع و بصير بودن خداوند است؟)
در واقع، منظور امام اين بود که به مردم بفهماند سميع و بصير بودن خداوند اينگونه نيست که عضوي مانند چشم و گوش داشته باشد تا با آنها بشنود و ببيند.
لطفاً اين دعاهاي ابراهيم را با دقت بخوانيد: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَينِ لَكَ وَمِن ذُرِّيتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ»؛ پروردگارا! ما را [ با همه وجود ] تسليم خود قرار ده، و نيز از دودمان ما امتي كه تسليم تو باشند پديد آر.
همچنين در ادامه از خداوند طلب ميکندکه: «أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَينَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»؛ خداوندا آداب عباديمان را به ما نشان بده و ما را ببخشاي که همانا تو توبهپذير و مهرباني.
و ديگر دعاي او اين بود که: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يتْلُو عَلَيهِمْ آياتِكَ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ»؛ پروردگارا! در ميان آنان پيامبري از خودشان برانگيز، كه آيات تو را بر آنها بخواند، و آنان را كتاب و حكمت بياموزد، و [ از آلودگيهاي ظاهري و باطني ] پاكشان كند؛ زيرا تو تواناي شكست ناپذير و حكيم هستي.
حضرت ابراهيم پس از اينکه براي خداپرستي خود و ذريهاش دعا کرد، فرمود خداوند از بين خودشان (ذريهاش) پيامبري را مبعوث کند که آيات خدا را بر آنها (ذريه و امتش) بخواند، کتاب و حکمتشان بياموزد و آنها را تزکيه کند.
اين دعاي حضرت ابراهيم مستجاب شد؛ چرا که حضرت رسول از ذريه حضرت اسماعيل است. يعني بعثت حضرت رسول به گونهاي استجابت دعاي حضرت ابراهيم محسوب ميشود.
با توجه به مطالب مذکور در اين آيه درمييابيم که تعليم کتاب با تعليم حکمت فرق ميکند. ما در زمينه تعليم کتاب خدا نيز فقط به جنبه ظاهري و تجويد قرآن پرداختهايم از تعليم باطن کتاب که همانا درک معاني و مفاهيم و حکمت است بازماندهايم.