سرمايه عمر
اميد است عمر خود را چنان سپري نکنيم که چون آن روز فرا رسد، نداي واحسرتا سر دهيم و با التماس بخواهيم که ما را به اين دنيا بازگردانند؛ چون اين التماس ما هيچ اثري ندارد. آري! در آن روز خانه، ماشين، ثروت، فرزند و مدرک تحصيلي نميتواند براي انسان مفيد باشد: «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ»؛ روزي كه هيچ مال و اولادي سود نميدهد.
بلکه تنها همان علم و عبادتي که با معرفت باشد کارساز است. به خاطر داشته باشيم که: «ان الفرص تمرّ مرّ السحاب»؛ همانا فرصتها مانند ابر بهاري در حال سپري شدن هستند. تا انسان بخواهد به اين ابر بنگرد و از آن استفاده ببرد، اين ابر ميگذرد.
عمر انسان از گذشته، حال و آينده شکل گرفته است. گذشتهها سپري شده، آينده نيز هنوز نيامده است و هيچکس نميداند که چه چيزي در آينده براي او رقم خواهد خورد. پس، آنچه اهميت دارد اين است که: زمان حال را مغتنم شماريم و به گونهاي شايسته از آن استفاده کنيم.
چنانکه شاعر چنين ميسرايد:
عمرها طي شد و ما از همهجا بيخبريم هر زمان در پي افزون شدن سيم و زريم
گيرم اين سيم و زر از حد و مقدار گذشت کي توانيم که از آن يک سر مويي ببريم
گر ندايي نشود باعث بيداري ما عمر ضايع شده و کوي سعادت نبريم
عمر براي هيچکس جاويد نيست و ما هم مانند همه مردم خواهيم مُرد.
لحظه به لحظه، عمر در حال سپري شدن است و ما غفلتزده مشغول جمعآوري ثروت براي بهتر زندگي کردن هستيم. همه وقتمان را وقف دنياي مادي کردهايم و اگر ندايي ما را به حقيقت دعوت کند، آن را ناديده ميگيريم، ولي در آخرت هرگز نميتوان بهانه آورد که آگاهي نداشتيم. چنانچه به اين تذکراتي که در زندگي برايمان رخ ميدهد، اندکي گوش فرا داده و به آنها عمل کنيم، در حقيقت راه سعادت را در پيش گرفتهايم؛ وگرنه از زيانديدگان خواهيم شد. بايد هميشه به ياد داشته باشيم که هيچ انساني عمر جاويدان ندارد. انسانها روزي متولد ميشوند و پس از مدتي زندگي کردن در اين دنيا به سراي ابدي خواهند شتافت.
آخرالامر از اين دير سفر بايد کرد خاطرت باشد که شب و روز به حال سفريم
واي بر ما اگر امروز نباشيم در فکر فرصتي نيست دگر توشه راهي ببريم
انسان همواره در حال سفر است. اگر اکنون که فرصتها را در اختيار داريم، از آنها استفاده نکنيم، فرصت ديگري در اختيارمان نخواهد بود. آن زمان است که انسان درخواست نوري براي روشن شدن راه خود ميکند، اما به او گفته ميشود که بايد اين نور را از دنيا با خود ميآوردي؛ زيرا کسب نور در آخرت ميسر نخواهد بود.
حامدا خواب خوش دوش به پايان شد و ما بيخبر از غزل و ناله مرغ سحريم
اميد است خداوند به ما بيداري عنايت کند تا بدانيم چه وظيفهاي را در اين دنيا بر دوش داريم.
امام علي فرمود: «رحم الله من عرف من أين؟ في أين؟ و الي أين؟»؛ رحمت خداوند برآن که بداند ازکجا است؟ درکجا است؟ وبه کجا ميرود؟
اگر انسان به اين آگاهي برسد، خواهد دانست که بايد در پي کسب معرفت باشد و فرصتها را غنيمت شمارد. همچنين، آدمي به اين مسأله پي ميبرد که پس از مرگ به کجا خواهد رفت و براي زندگي در سراي ديگر چه بايد کرد، نه اينکه همواره از مرگ، تصوير وحشتناکي را براي خود ترسيم کند که از آن بترسد.
بايد از خداوند بخواهيم به ما توفيق دهد تا در مسير خودشناسي و خداشناسي گام برداريم؛ در اينصورت است که انسان در هر عملي که انجام ميدهد، تقرب به خدا را در نظر ميگيرد. انجام هر عمل بدون معرفت، هر چند بزرگ باشد، آنچنان که بايد و شايد مفيد نخواهد بود.