تربيت چيست؟
بيان شد که تزکيه يعني تربيت انسانها. حال ممکن است اين پرسش مطرح شود که مگر ما تربيت نشدهايم؟
بيشتر انسانها سعي ميکنند در برابر ديگران خود را خوب جلوه دهند، نه اينکه به خاطر خودشان خوب باشند؛ بلکه ميخواهند تعريف و تمجيد ديگران را کسب کنند.
انسان فطرتاً ميداند که خوب بودن پسنديده است، اما چون براي خوب بودن بايد زحمت بکشد، در رفتار با ديگران ميکوشد خود را خوب نشان دهد، با وجود اين، در محيط خانه و جايي که خوب بودن او نيازمند تلاش است، قيد خوب بودن را ميزند، چون ميداند ساير اعضاي خانواده چارهاي جز تحمل اخلاق او نخواهند داشت. به اين ترتيب، به خود زحمت نميدهد که در خانه نيز دستکم نقش آدمهاي خوب را بازي کند.
گروهي از انسانها را در نظر بگيريد که با هم به مسافرت ميروند. در آغاز سفر، همگي خوب و خوشاخلاق هستند، اما همينکه چند روز گذشت، به ويژه در مسافرتهاي طولاني مانند سفر حج، نقاب خوب بودن را از چهرههايشان بر ميدارند و چهره واقعي خود را برملا ميسازند. «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
ماهيت درون انسانها در رفتار پديدار خواهد شد که اين را در علم روان شناسي «شاکله» ميگويند.
اين مسأله درون، نه تنها در رفتارها تأثير ميگذارد، بلکه در نماز نيز خود را نمايان خواهد کرد. علت اينکه انسان در نماز توجه قلبي ندارد و افکار گوناگوني به ذهنش خطور ميکند، وجود رذائلي همچون کينه، بخل، حسد و حب دنيا است که اجازه نميدهد با خدا ارتباط برقرار کند. پس اخلاق فردي بهطور مستقيم بر خود انسان تأثير ميگذارد و بعد از آن هم به ديگران سرايت ميکند و در اخلاق الاهي نيز مؤثر است.
اگر انسان اخلاق بدي دارد، بايد خود را اصلاح کند؛ زيرا در غير اينصورت، تأثير بد اين اخلاق، ابتدا خود انسان را زيانديده ميکند و بعد از آن به اطرافيانش اعم از اعضاي خانواده، دوست، فاميل و حتي محيط کارش. ضرر ميرساند.
بنابراين تا زماني که درون انسان آشفته است، به طوري که همهگونه رذائل در او يافت ميشود، براي برقراري ارتباط با خدا موانع بزرگي دارد؛ اما هنگامي که درون او پاک باشد و اين رذائل را به دور بريزد، قادر خواهد بود تا با پروردگار خود رابطهاي قلبي برقرار کند و با خدا به مناجات بپردازد.
گاهي اوقات، انسان به زيارت ميرود و از اين زيارت احساس لذت نميکند و از خود ميپرسد که چرا نتوانسته با معنويت قوي موجود در آنجا ارتباط برقرار کند.