قرآن؛ بهترين کتاب اخلاق
اخلاق، صفات درون ماست؛ اما بر اعمال و رفتار ما تأثير ميگذارد. کتابهاي بسياري دربارۀ اخلاق نوشته شده و بهترين کتاب اخلاق، «قرآن کريم» است؛ زيرا از جانب خالق انسان تدوين شده، که از همه به خصوصيات و زواياي اخلاقي او آشناتر است؛ چراکه او بهتر از هر کس ميداند که در درون انسان چه غرائزي وجود دارد و براي تعديل آنها، چه راهي بهتر است.
همانطور که فايده اجزاي زايد همراه بدن در رحم مادر، براي همان مدتي است که در رحم بوده و پس از بيرون آمدن، جز زيان چيزي ندارد و بايد آنها را جدا کرد ـ مانند پوست نازکي که بدن جنين را پوشانده و بند نافـ.
روان انساني در اول تکوين و تعلقش به بدن، صفاتي را به همراه دارد که براي موارد خاصي به انسان داده شده، مانند: جهل، حرص، بخل، ظلم، عجله، مجادله و… . به اين بيماريها که از اول همراه انسان است، در قرآن مجيد اشاره شده، چنانچه فرموده: «إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»؛ انسان بسيار ستمگر و نادان است.
«إِنَّ الإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»؛ انسان حريص خلق شده است.
«خُلِقَ الإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ»؛ انسان از شتاب آفريده شده.
«وَكانَ الإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً»؛ آدمي از همه آفريدگان، جدلکنندهتر است.
و در قرآن انسان را به اوصاف رذيله ياد فرموده، مانند: کفور (بسيار ناسپاس)؛ قتور (بسيار بخيل)؛ يؤس (بسيار نااميد از رحمت خدا)؛ جزوع (ناشکيبا) و عجول (بسيار شتابکننده).
و ديگر بيماريهاي روحي و رواني که در قرآن مجيد ذکر شده و راه معالجه آنها را به وسيله پيامبر که خود معلم اخلاق است، بيان فرموده است. (يزکيهم ويعلمهم الکتاب والحکمه).
پس صفت «بخل» در انسان موجود است؛ اما بايد تعديل گردد. براي مثال، کودکي را در نظر بگيريد که با وجود داشتن اسباب بازيهاي بسيار، اگر کسي يکي از وسايلش را که چندان ارزشي هم ندارد بردارد، از طريق گريه مخالفت خود را ابراز ميکند. يعني صفت بخل در وجود اين کودک هست؛ در برخي کمتر و در بعضي بيشتر. البته وجود اين صفت براي کودک و به طور کلي براي انسان ضروري است.
البته عوامل فراواني در بخل انسان دخالت دارد؛ مانند: وراثت، تربيت و… . بهترين راه حل براي برطرف کردن آن اين است که انسان تلاش کند تا به اصطلاح دستي عطاکنندهداشته و به فضل الاهي اميدوار باشد. و بهتر است پدر و مادر هنگام کمک به فقير يا هديه دادن، از طريق کودک خود اقدام کنند. در ضمن، يک قاعده کلي وجود دارد که اگر انسان از چيزي که به آن علاقه دارد به ديگران ببخشد، خداوند ده برابر آن را به او عطا ميکند.
براي مثال، شما به باغ ميوهاي رفتهو سبد خود را از ميوههاي اين باغ پر کرده ايد، زماني که از باغ خارج ميشويد، از شما دعوت ميکنند تا به باغ ديگري برويد. اگر شما با همان سبد پر به باغ دوم برويد، جايي در سبد براي قرار دادن ميوههاي باغ دوم نخواهيد داشت. پس، بايد مقداري از ميوههاي اين سبد را به ديگران ببخشيد تا در سبد، جايي براي ميوههاي تازه باز شود.
هر چه در دنيا وجود دارد، اصل و خزانه آن نزد خداوند است و به هر بندهاي که بخواهد، به هر ميزان عطا ميکند. او نه تنها بخيل نيست؛ بلکه کريم است. اما به منظور رشد و تکامل انسانها کار بندگانش را به يکديگر واگذار کرده و آنها را واسطههاي فيض قرار داده است.
البته انسان بايد از درون پاک شود و قلب خود را صيقل دهد؛ چرا که قلب، عرش رحمان است و غير از رحمن را نبايد درون آن قرار داد.
پس بايد نفس را تربيت کرد تا در اثر نورانيت حاصل از آن، اطرافيان نيز تحت تأثير قرار گيرند.