براي صفاي دل بايد پاک سازي کرد
انسان براي صفاي دل بايد تزکيه کند تا از درون صاف و زلال شود. انسان به دنيا نيامدهکه فقط بخورد و بخوابد و به دنيا بپردازد؛ بلکه آمدهتا به مقام «خليفةالله» در زمين برسد.
البته براي رسيدن به اين مقام عالي بايد بکوشد تا خود را از پليديها پاک کند، و آنچه را که بدان احتياج ندارد از صندوقچه درون خويش خارج سازد و به جاي آن زيباييهاي فضائل را قرار دهد؛ براي مثال، با ازاله «بخل»، جود و کرم را جايگزين کند. زيرا استفاده مکرر از صفات زيبا موجب ميشود که با صفاي روح، اين صفات براي انسان ملکه گردد.
زماني که انسان کمالات آن ذات پاک را بشناسد، علاقه دارد که خود نيز صاحب آن کمالات شود؛ اما علاقه داشتن به تنهايي کافي نيست، بلکه عمل کردن و تلاشگر بودن مهم است.
فضائل اخلاقي مانند سرمايههايي هستند که انسان بايد از آنها استفاده کند. جالب اينجاست که آدمي هر چه بيشتر از اين سرمايهها استفاده کند، نه تنها از آنها کم نميشود؛ بلکه سبب افزودن بر آنها ميشود. فضائل اخلاقي به منزله چراغهايي هستند که بايد درون و بيرون آدمي را نوراني کنند.
برخي از دانشمندان، اخلاق را اينچنين تعريف ميکنند: اخلاق مجموعهاي از رفتارها و خُلقياتي است که از درون انسان صادر ميشوند. به همين سبب است که گاهي اوقات، انسان عمل بدي را ناخودآگاه انجام ميدهد و بعد از انجام آن عمل پشيمان ميشود. سر زدن اين عمل از انسان به سبب رذائلي است که در درون او وجود دارند. اگر آدمي ميخواهد که بار ديگر مرتکب آن عمل نشود، بايد آن رذيله را از درونش پاک کند. اعمال و اقوال انسان بيانگر چيزي است که درون او وجود دارد:
تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد.
شخصيت و شاکله انسان، همان چيزي است که خودش براي خود ساخته است. او با داشتن غرايز و عدم تعديل آنها به برخي امراض دچار ميشود. به عبارتي ديگر، آدمي براي خود حسد، بخل، کينه و… نميآورد؛ بلکه عامل وجود اين رذائل، همان عدم تعديل غرايز هستند. براي مثال، انسان بايد براي «ترس» از چيزهايي که موجب زيان رسانيدن به او ميشود، حد وسط را رعايت کند. نه آنقدر بترسد که به او بگويند ترسو و نه چنان اظهار شجاعت کند که خود را به خطر بيندازد؛ يعني نه افراط و نه تفريط.