خانه / اسلايد / نتيجه غفلت

نتيجه غفلت

نتيجه غفلت
ضرب‌المثلي است که مي‌گويد: «يک گوش در است و يک گوش دروازه!»
انسان غفلت‌زده هم وقتي سخن حقي را مي‌شنود، به جاي اين‌که به قلب او وارد شده و در وي تأثير کند، به سرعت آن را فراموش مي‌کند يا گوش نمي‌دهد و يا اصلا درک نمي‌کند. اين افراد مورد اين خطاب قرآن هستند: «أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»؛ آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه‌ترند.
يعني اين افراد مانند حيوانات، بلکه از آن‌ها نيز پست‌تر هستند. در ادامه اين آيه شريفه مي‌فرمايد: «أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»؛ اينانند كه بي‌خبر و غافل [ازمعارف و آيات خداي]اند.
اين‌ها کساني هستند که «غفلت» آن‌ها را فراگرفته است. اما سبب غفلت انسان‌ها چيست؟ غفلت انسان‌ها از اين است ‌که نمي‌دانند چرا به دنيا آمده‌اند و نمي‌دانند که بايد براي رسيدن به مقام والاي انسانيت تلاش کنند. اگر فرد، معني انسان بودن را بفهمد، به اين مسأله نيز پي خواهد برد که چرا به اين دنيا آمده است:
روز‌ها فکر من اين است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خويشتنم
ز کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود به کجا مي‌روم آخر ننمايي وطنم؟
انسان با آگاهي از هدف خلقت و معناي انسان بودن، مي‌فهمد به کدامين سو مي‌رود و مبدأ و معاد براي او روشن مي‌شود.
بنابراين انسان‌ها به گروه‌ها و دسته‌هاي فراواني تقسيم مي‌شوند:
يک گروه از انسان‌ها در غفلت به سر مي‌برند و از زندگي دنيا تنها به خوردن، خوابيدن و تمايلات جسمي ‌خويش پرداخته‌اند: «أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ»؛ آنان مانند چهارپايانند.
گروه دوم، انسان‌هايي هستند که دنيا را به خوبي شناخته‌و به لذت‌هاي زودگذر آن دل نبسته‌اند؛ بلکه تنها به اندازه نياز از آن استفاده مي‌کنند و همواره در فکر آبادي حيات ابدي و آخرت خويش هستند. اينان به خوبي مي‌دانند که نبايد انسانيت خويش را فداي دنيا کند و در پي شکوفايي استعدادهاي خدادادي خود و رسيدن به تکامل هستند. اين گروه، اولياء خدا و پيامبران هستند.
گروه سوم، کساني هستند که بين اين دو گروه قرار گرفته‌اند و حالت افتان و خيزان دارند. گاهي در زمره بيداردلان هستند و براي آخرت خويش تلاش مي‌کنند و گاهي به همراه دسته نخست، تنها به فکر لذت‌هاي زودگذر مادي هستند. بعضي افراد روز قيامت هيچ نوري نخواهند داشت و از برخي انسان‌ها که نوراني هستند تقاضاي نور مي‌کنند؛ اما با پاسخ منفي روبه‌رو مي‌شوند و به آن‌ها گفته مي‌شود که اين نور را بايد از دنيا کسب کرده و با خود به همراه مي‌آورديد. اينان به افرادِ نوراني مي‌گويند: مگر شما همراه ما در دنيا نبوديد، پس چگونه شد که شما جايگاهتان بهشت شد و ما جهنم؟
«يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا»؛ روزي كه مردان و زنان منافق به كساني كه ايمان آورده‌اند، مي‌گويند: ما را مهلت دهيد تا [پرتويي] از نور شما برگيريم. به آنان گويند: به پشت سرتان [ دنيا ] برگرديد و [از آن‌جا براي خود] نوري بجوييد.
«يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ قَالُوا بَلَي وَلَكِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّي جَاء أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ»؛ مؤمنان را ندا مي‌دهند: آيا ما [در دنيا] با شما نبوديم؟ مي‌گويند: چرا، ولي شما خود را [به سبب نفاق و دشمني با خدا و رسول] در بلا و هلاكت افكنديد و به انتظار [خاموش شدن چراغ اسلام و نابودي پيامبر] نشستيد و [نسبت به حقايق] در ترديد بوديد و آرزوها[ي دور و دراز و بي‌پايه] شما را فريفت، تا فرمان خدا [به نابودي شما] در رسيد و [شيطان] فريبنده، شما را فريب داد.
آري! اين‌چنين پاسخ مي‌شنود که: ما به همراه شما در دنيا بوديم؛ اما راه را پيدا کرديم و آن را پيموديم ولي شما اين کار را انجام نداديد.
به هر حال، اين گروه مي‌دانند که در دنيا وظايفي را بر عهده دارند که بايد انجام دهند؛ اما کار امروز را به فردا مي‌سپارند! آيا روزي که آن‌ها کاملاً بيدار شوند، ديگر فرصتي براي جبران گذشته‌ها وجود خواهد داشت؟
ممکن است انسان زماني بيدار شود که فرصتي براي جبران گذشته‌ها نباشد و مرگ او را در برگرفته باشد و اين بيداري در قبر حاصل شود که به او خطاب شود: «من ربک؟من نبيک؟و…» و با التماس از مأموران الاهي بخواهد که فرصتي دوباره به وي عطا کنند:
«حَتَّي إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا آن‌ها كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ»؛ [دشمنان حق از دشمني خود باز نمي‌‌ايستند] تا زماني كه يكي از آنان را مرگ در رسد، مي‌گويد: پروردگارا! مرا [براي جبران گناهان و تقصيرهايي كه از من سر زده به دنيا] بازگردان * اميد است در [برابر] آن‌چه [از عمر، مال و ثروت در دنيا] واگذاشته‌ام كار شايسته‌اي انجام دهم. [ به او مي‌گويند:] اين‌چنين نيست [كه مي‌گويي] بدون ترديد اين سخني بي‌فايده است كه او گوينده آن است، و پيش رويشان برزخي است تا روزي كه برانگيخته مي‌شوند.
و پاسخ او «کلا» (نه) باشد.
براي مثال، مادري را در نظر بگيريد که فرزندش را براي رفتن به مدرسه بيدار مي‌کند؛ اما او بيدار نمي‌شود و گاهي خودش را به خواب مي‌زند چون اصلا قصد بيدار شدن ندارد. پيامبران نيز براي بيدار ساختن انسان‌ها آمده‌اند. گاهي انسان‌ها بيدار مي‌شوند، اما گاه خواب‌آلود هستند و غفلت آن‌ها را فرا مي‌گيرد. آنان هم‌چنان اين راه را بين خواب و بيداري طي مي‌کنند.
پس يکي از مهم‌ترين رذايلي که بايد به شدت در ازاله آن بکوشيم، «غفلت» است. تا زماني که انسان غافل است، هر چند راهنما راه را به او بنماياند، فايده‌اي نخواهد داشت. او بايد بخواهد بيدار باشد تا نشان دادن راه برايش سودمند باشد. در برابر غفلت، «بيداري و تفکر» است.

همچنین ببینید

روزه تسلط بر نفس و قرب الهیست 

روزه تسلط بر نفس و قرب الهیست « روزه پرهیزکاری و قرب الهی است برای …

گناهکار در قفس است

گناهکار در قفس است بزرگی می گفت: گناهانتان شما را در قفس حبس کرده، استغفار …

با توبه اماده ضیافه الله شویم

با توبه اماده ضیافه الله شویم از جمله استعدادت و آمادگی ها برای حضور در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *