فوائد ذکر
۱٫ معنابخشيدن به زندگي و عامل رسيدن به اطمينان
ذکر به حيات آدمي معنا ميدهد. زيرا انسان با وجود اينکه اشرف مخلوقات است، موجودي ضعيف به شمار ميآيد و اگر ما حقيقت خود را در نظر بگيريم، چيزي غير از ضعف و فقر نمييابيم.
ذکر الاهي موجب اطمينان ميگردد. وقتي انسان با آن وجود مطلق و منبع عظيم در ارتباط ميشود و اين قطره به آن دريا متصل ميگردد، خود دريا ميگردد.
از اينروست که وقتي در گرفتاري و شدايد قرار ميگيرد و خود را تنها و غريب احساس ميکند، با توجه به خداوند بزرگ، ديگر احساس فقر و تنهايي نميکند و بدينگونه، ذکر الاهي موجب اطمينان او ميگردد.
ذکر الاهي موجب اطمينان و آرامش و نشاط روح ميگردد و آن را به تعادل ميرساند. وقتي ناراحتي، پريشاني و گرفتاري بر زندگي انسان سايه ميافکند، او ضعيف و نااميد ميگردد. از سوي ديگر، اگر هيچگونه کمبودي نداشته باشد عصيان ميکند.
پس، اين تصور نادرست است که هر وقت انسان درگير مشکلات و مصائب باشد، بايد خدا را ذکر گويد و هر گاه در خوشي به سر ميبرد، نيازمند ذکر خدا نيست.
آدمي بايد در همه حال براي تربيت روح با آن منبع عظيم ارتباط داشته باشد. اگر انسان در حال ناراحتي ذکر خدا را بگويد، از نااميدي خارج ميشود و چون در حال سعادت خدا را ذکر کند، طغيان نميکند: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِاللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ آنها کساني هستند که ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن [و آرام] است؛ آگاه باشيد تنها با ياد خدا دلها آرامش مييابد.
دقت کنيد: تنها ذکر خدا باعث ايجاد آرامش ميشود نه خوردن قرصهاي آرامبخش و يا حضور در مجالس گناه. همانا رسيدن به آرامش در ارتباط با ذکر خداوند است، نه با دوري از خدا و گناه کردن.
علامه طباطبايي در تفسير آيه مذکور ميفرمايد: اين آيه تنبيهي براي مردم است که متوجه پروردگارشان گردند و به ياد خدا دلهايشان را آرام کنند. چون انسان در زندگي هدفي جز سعادت و رسيدن به نعمتهايي که مدنظرش است را ندارد.
از يکسو، زماني که انسان نعمتي را در اختيار ندارد، از اين نداري اندوهگين است و از سوي ديگر، با داشتن نعمتها در خوف از دست دادن آنها به سر ميبرد، يعني انسان در همه حال ناراضي و نگران است.
انسان بايد بداند که هم سعادت و هم شقاوت در دست حضرت حق است. يعني هر نعمتي را که طالب آن است، بايد از خدا طلب کند و خداوند هر آنچه را که به صلاح است به انسان عنايت ميکند و چون خداوند نعمتي را به انسان ارزاني کرد، از او پس نميگيرد؛ مگر اينکه انسان خود لياقت داشتن آن نعمت را از دست دهد.
اگر انسان بداند که بازگشت همه چيز به سوي خداوند است و او «ولي المؤمنين» است، ياد پروردگار براي او آرامش به دنبال خواهد داشت. چه براي شخص نگران و چه براي کسي که طالب سعادت است ياد خداوند مايه انبساط و آرامش است.
در حقيقت ياد خداوند مانند نوشدارو است که براي هر دردي مفيد است؛ چه اين درد و زخم انسان ناشي از کمبود نعمت باشد و چه از بسياري نعمت؛ زيرا هر چه نعمت انسان بيشتر باشد، خوف از دست دادن آنها نيز بيشتر او را آزار ميدهد.
بنابراين، هر قلبي اضطراب را با ذکر خداوند از خود دور ميکند، مگر قلبهايي که بصيرت خود را از دست دادهاند؛ زيرا اين قلبها در حکم آهني هستند که از شدت زنگزدگي هيچ آهنربايي قادر به جذب کردن آنها نيست.
در حقيقت اين قلوب، ديگر خاصيت قلب بودن را ندارند و نهتنها با ذکر خداوند به آرامش نميرسند؛ بلکه از آن گريزان هستند و از نعمت طمأنينه و سکون محروم ميباشند.
براي مثال، افرادي هستند که نهتنها با حضور در مجالس ذکر و قرآن به آرامش نميرسند بلکه حتي طاقت شرکت در اين مجالس را ندارند؛ چرا که باطنشان لطافت خود را از دست داده است.
قرآن کريم ميفرمايد: «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا»؛ آنها دلها [عقلها]يي دارند که با آنها [انديشه نميکنند و] نميفهمند؛ و چشماني که با آن نميبينند؛ و گوشهايي که با آن نميشنوند.»