هجرت در اسلام
ما در تاريخ اسلام دو هجرت بزرگ داريم، يکي هجرت رسول (ص) از مکه به مدينه، و ديگر هجرت حسين (ع) از مدينه به مکه و از مکه به کربلا. بنابراين براي دانستن واقعه کربلا بايد موضوع را از مدينه بلکه از هجرت رسول (ص) و حتي قبل از آن بررسي کرد.
آيا واقعه کربلا در ده روز خلاصه و تمام ميشود؟
آيا عجيب نيست؟
عاشورا فقط يک واقعه نيست بلکه يک حقيقت زنده است، مسأله مهم اين است که حسين (ع) با کفار نجنگيد، بلکه مسلمانان با پسر پيغمبرشان جنگيدند و او را کُشند! چرا چنين جنگي بين اصحاب يک دين، آن هم به خاطر دين واقع شد؟! آيا اين مسأله عجيب نيست؟ پس اين دين چه بود؟
دين چيست؟
من هميشه ميگويم، هر چه ميخواهي بداني، بايد اول توحيد را بداني و خودت را بشناسي. حالا هم ميگويم اگر ميخواهي قضيه کربلا را بداني بايد از توحيد شروع کني اسلام را بشناسي.
وقتي کسي از ما رحلت کند و در آگهي بنويسند:
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة
اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته
آيا همه مورد خطاب اين آيه هستند؟ آيا ما همه نفس خود را شناخته و سعي در رسيدن به نفس مطمئنه کردهايم؟ همه چيز که با تعارف درست نميشود، اول بايد ديد آيا جزء مؤمنين هستيم که انتظار نفس مطمئنه را داشته باشيم؟ آيا عقيده و جهان بيني ما صحيح است؟ آيا دين را شناختهايم؟
يا “مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا …
چون به آنان گويند:از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد، مىگويند: [پيروى نمىكنيم] بلكه ما از آن چه پدرانمان را بر آن يافتهايم، پيروى مىكنيم. آيا [كوركورانه از گذشتگان پيروى مىكنند] هرچند كه شيطان
آنان را با اين پيروى به عذاب دعوت كند؟!
يعني آيا عامه مردم با تحقيق و بصيرت ايمان خود را تقويت کردهاند؟ و آيا مسأله ولايت را شناختهاند؟ و ما تا چه اندازه به وظيفه خود به عنوان يک مسلمان آگاهي داريم؟
ميداني چرا بايد در دين بصيرت داشت؟ براي اينکه اگر روزي امتحاني پيش آيد، دين را به دنيا نفروشيم، چون اکثر مردم در ابتلائات، دنيا را بر دين ترجيح ميدهند. همان طور که در واقعه کربلا اين امتحان پيش آمد، و دو طرف در معرض امتحان قرار گرفتند. همه به ظاهر مسلمان بودند ولي در موقع امتحان و آزمايش؛ عده کمي حق را شناختند.
حسين (ع) ميفرمايد: من براي دين قيام کردم. پس اگر در واقعه عاشورا به اين کلام امام (قيام براي دين) توجه نشود، نميتوان به عظمت حسين (ع) و شهادت او پي برد.
پس عاشورا دانشگاهي است که نه فقط آموزههاي دين، بلکه دروس اخلاق، و چگونه زيستن و چگونه مُردن را در اين دانشگاه بايد آموخت. حسين (ع) معلم انسانهاست که به بشريت درس انسانيت ميدهد. پس بايد عاشورا و عاشوراييها را شناخت. بايد در مدرسه عاشورا خود را شناخت. در کلاس چندم دينداري هستي؟ آيا مسلمان هستي؟ مؤمن و يا جزء متقين هستي؟ بايد بدانيم کساني که در کلاس اول اسلام بودند، پسر پيامبرشان را کشتند، به عنوان اينکه از دين خارج شده است. درهمان حال، شعار پسر پيامبرشان اين بود که اقامه دين جدش را ميخواهد. يا للعجب، علي را ميکشند و ميگويند کافر شده است و به پيامبرشان نسبت هذيان ميدهند؛ پيامبري که قرآن در باره اش ميفرمايد:
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إ ِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى
و از روى هوا و هوس سخن نمىگويد. گفتار او چيزى جز وحى كه به او نازل مىشود نيست.
پس بنگر بيبصيرتي چه خطراتي دارد. اينکه کسي کلاسهاي متعددي را بگذراند و با تلاش بسيار در پي مدارک تحصيلي در رشتههاي مختلف باشد، اما در مدرسه دينداري به همان کلاس اول و هر چه از گذشته به او رسيده، قانع باشد!
همچنین ببینید
ابعاد وجودی انسان
ابعاد وجودی انسان : عرفا ابعاد وجودی انسان را «طبع و نفس و قلب و …
بهره برداری از قرآن :
?بهره برداری از قرآن : انسان دارای سه بُعد و مرتبه است : 🌟اعضای ظاهری(جوارح) …
اولین چیزی که باید در قرائت قرآن به آن توجه کرد
?اولین چیزی که باید در قرائت قرآن به آن توجه کرد 💡 اینکه قرآن نامۀ …