چقدر برای رسیدن به معرفت الله سعی کردهای؟
آیا برای رسیدن به این معرفت سعی کردهایم؟ یا این که به قول شاعر:
روزی به کـودکی به استاد شدم روزی به استادی خود شاد شدم
اما درس از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود، به کجا میروم را نیاموختهایم!
رسول اکرم انسان کاملی است که به بالاترین کمال و معرفت ممکن برای انسان نائل شد، ولی باز خداوند به او میگوید:
{قل رب زدنی علماً}؛
بگو خدایا بر علم من بیفزا.
به راستی این چه علمی است که حتی کاملترین انسانها هم باید افزایش آن را طلب کند؟
امام حسین در بخشهای پایانی دعای ملکوتی عرفه میفرماید:
الهی! تو فرمان دادهای برای نزدیکی به تو به آثارت رجوع کنیم، ولی مرا مستقیم بهواسطه بینش باطنی بهسوی خودت هدایت کن.
حسین امام مفترض الطاعة است؛ در دعا از خداوند طلب علم میکند آنهم نه هر علمی. میگوید:
الهی علمنی من علمک المخزون؛
خدایا! از مخزن علمت بر روی من دری بگشا.
ذوق عرفانی امام در این مطلب به حدی است که از معشوق اخلاص بندگی را در خواست میکند و این که به خزائن ازلی اش راه پیدا کند.
و اقمنی بصدق عبودیة بین یدیک؛
و به صدق و خلوص بندگی در حضورت پایدارم گردان.
اللهم علمنی من علمک المخزون؛
ای خدا! مرا از علم نهان خود بیاموز.
الهی حققنی بحقایق ایمان القرب؛
ای خدا! روانم را به حقایق مقربان درگاهت بیارای.
امام عاشقانه میفرماید:
و اسلک بی مسلک اهل الجذب؛
و به مسلک و طریقه مجذوبان رهسپارم ساز.
خدایا! سلوک مرا سلوک اهل جذبه قرار ده که به جذبهای از سوی تو، همه آثار و نشانههایت را پشت سر بگذارم و به حقیقت بپیوندم. تو میتوانی به جذبهای مرا از هر آنچه است برهانی و کار رسیدن به خودت را بر من آسان کنی.
تا که از جانب محبـوب نباشـد کششی
کـوشش عاشـق مسکین ندارد سـودی
حسین طالب معرفتی حضوری و شهودی است. و این نوع معرفت فقط از طریق مشاهده و شهود اهل جذبه، و در نهایت به وسیله شهادت به عنوان والاترین مرحله آگاهی به دست میآید. با چنین دیدگاهی، حسین «مظهر اسم شهید خداوند» شده و عاشورایی را در این مظهریت برپا میکند. بنابراین عاشورای حسین، چون پیوند با خدا و مظهر اسم خدا بوده، جاودانه است.
الهی اغننی بتدبیرک لی عن تدبیری و باختیارک عن اختیاری؛
ای خدا! ما را به علم و تدبیر کاملت، از تدبیرم در کار خویش بینیاز گردان، و به اختیار خود امور دو عالمم را منظم ساز و به اختیار من کارم را وا مگذار.
او دیگر تدبیر و ارادهای برای خود نمیخواهد. و به زبان حال عرفا:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
با این دیدگاه به سوی کربلا رهسپار میشود، به وظیفه عمل میکند و به نتیجه کار ندارد؛ پسندد آنچه را جانان پسندد. و تنها عظمت هدف و شوق دیدار یار و رضای محبوب او را جذب کرده بود.
عظمت هدف هم به حدی است که سختیها را به جان میخرد، همانطور که زینب کبری میگوید: «ما رایت الا جمیلا» (جز زیبایی ندیدم) آنان جز زیبایی نمیدیدند.
گـر بر سر کـوی عشـق ما کشته شوی
شکـرانه بـده که خـونبهـای تـو منـم
{الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احداً}؛
(پیامبران پیشین) کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی میکردند و (تنها) از او میترسیدند و از هیچکس جز خدا واهمه نداشتند.
چون حسین رسالتی دارد که باید آن را ابلاغ کند؛ به همین سبب از چیزی نترسید و همه اهل و عیال را برای قربانی و اسارت برد، گر چه او را از رفتن و بردن خانواده و خطرات منع میکردند.
و در زمانی که مردم از معرفت امام و ولایت بیبهرهاند و دنیا پرست و مصلحتگرا هستند، امام بر خود واجب میداند که برای کلمه «لا اله الا الله» قالب جسم را بشکند تا روح پرواز کند و {عند ملیک المقتدر} آرامش یابد.
جایگاهی والا و زوال ناپذیر، در پیشگاه خداوند و فرمانروای توانا؛ جایگاهی بالاتر از بهشت و طبقات هفتگانه آن یعنی مافوق نعمتهای بهشتی، مکانی است که دور از درک و فهم بشر، مکان اولیا و مقربان خاص درگاه الهی است.
منطق امام منطق عشق است، و فلسفه قیام عاشورا از ما محجوبین درعلم ماده پوشیده است. تا نگردی آشنا زین پرده رازی نشنوی. از ما نامحرمان انس، بسیاری از امور پوشیده است.
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
این شخصیت غیر عاشورایی امام به عنوان انسان کامل و خليفة الله در روی زمین است. حال این چه مقامی است؟ عرفا میگویند: مقامات عرفانی گفتنی نیست بلکه چشیدنی است. «اللهم ارزقنا».
بردن اهل حرم دستور بود از سرّ غیب
ورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین
سروران پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که از تن سر جدا دارد حسین
سر به راه دل نهاده راه پیمای عراق
مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون دل از کوفیان بیوفا دارد حسین
دشمنانش بیامان و دوستانش بیوفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین