رابطه عشق، شهادت، عرفان
بحث ما تجلی عرفان در کربلا بود. هدف از بیان صفات عارف این است که با شخصیت امام حسین بیشتر آشنا شویم.
شریعت، طریقت، حقیقت
هر چیزی ظاهر و باطنی دارد: مُلکی و ملکوتی. انسان هم ظاهر و باطنی، و جسم و روحی دارد. از نظر عرفا دین نیز دو وجه دارد: ظاهر شریعت، که عبارت است از احکام اسلام؛ عبادات و فرائض و نماز، روزه، خمس، زکات، حج و جهاد و همه اوامر الهی. اما وجه دیگر باطن دین است؛ یعنی بینش و کمالی که به آن حقیقت میگویند.
شریعت با ظاهر و جسم و عمل انسان است، اما برای رسیدن به حقیقت باید باطن خود را به معرفت اسما و صفات الهی منور کرد.
انسان از راه شریعت میخواهد به حقیقت دین برسد. ولی بین شریعت تا رسیدن به حقیقت راهی معنوی باید پیموده شود، و این راهی بسی طولانی است. این راه و سیر را طریقت گویند.
«طریقت» رفتار و سیر مسافر است و طرز رفتار و گذر در این راه را «سیر و سلوک» گویند و مسافری که این راه را میپیماید «سالک» نام دارد. باید راه و راهنمایان الهی را شناخت.گر چه ممکن است کسانی در مناطقی زندگی کنند که شریعت به آنها نرسیده باشد!
اما انسان برای رسیدن به سعادت، باید راه و رهبران الهی را بشناسد و به شریعت عمل کند، و نیز به تزکیه نفس بپردازد و خود را بشناسد و بداند که عبد است، و به عنوان عبد چه وظیفهای دارد. هر انسانی به اندازه سعی وکوششی که در این راه دارد به حقیقت میرسد و در قیامت به اندازه معرفت و شناخت حق مقام مییابد.
یعنی باید معرفت الهی را کسب و به معارف عمل کرد و برای رسیدن به حقایق مجاهدت نمود. در این مسیر، علاوه بر دانستن و رفتن، باید کسی هم دست ما را بگیرد و راهنمایی کند که گفتهاند:
طی ایـن مرحله بیهمرهی خضـر مکن
ظلمـات است بتـرس از خطـر گمراهی