تفسیر عرفانی و تربیتی سوره بقره
حضور قلب در نماز
قبله
واجب است که انسان رو به قبله نماز بخواند؛ اما اگر دایره دیدمان را اندکی وسعت دهیم،میبینیم که رو به قبله بودن تنها مختص نماز خواندن نیست؛ بلکه در همه کارها مستحب است که انسان رو به قبله باشد)
عظمت قبله به خاطر قرار گرفتن «خانه خدا» در آنجا میباشد:«و اینما تولوا فثم وجه الله؛ یعنی خدا همهجا هست.»
مسأله اساسی که ما باید به شدت در آن دقت و تأمل کنیم،مسأله توجه قلبی به خدا است و هر کجا که باشیم رو به خدا خواهیم بود.
منتها دستور شریعت این است که انسان مسلمان باید به جهت قبله نماز بخواند؛اما در اصل توجه و ارتباط باید به سوی قبله حقیقی باشد که قبله حقیقی خداوند است .نماز یعنی برقراری ارتباط با خدا، و.آن توجه قلبی به خداست
موانع حضور قلب و توجه در نماز:
هر آنچه که مانع از توجه انسان به سوی قبله حقیقی گردد، خداوند آن را به عنوان دشمن انسان یاد می کند.چنانچه در آیات قرآن کریم اشاره شده است که:«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال و اولادتان شما را از ذکر خدا غافل نگرداند و کسانی که این کار را انجام دهند آنان زیانکار خواهند بود.»
و می فرماید:«أقم الصلوة لذکری؛خداوند در این آیه از ما میخواهد که برای این نماز بخوانیم که به یاد او باشیم.»
و نفرموده که نماز بخوانید تا شما را به جهنم نبرده و به بهشت ببرم؛بلکه فرموده نماز را به خاطر ذکر و یاد من بخوانید.گاهی انسان روبهروی خانه خدا قرار گرفته است؛اما باز هم قلبش متوجه چیز دیگری غیر از خدا میباشد.و نیز گاهی انسان روبهروی کعبه ایستاده و با حالت خضوع و خشوعی در حال نماز خواندن یا دعا است؛اما توجه قلب او به خانه کعبه است، نه صاحب خانه.
خانه کعبه که چند پاره آجر بیش نیست. خداوند آن را قرار داده که توجه همه ما به یکسو باشد و پراکندگی و تفرقهها بر طرف گردد. اما آیا خداوند در داخل این خانه است؟!
کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشودحاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست؟
خانه کعبه تجلیگاه یکی از أسماء خداوند است.(الله) بیت الله
بنابراین، با تأمل در «أقم الصلوة لذکری» میبینیم که نماز از درس توحید جدا نیستو درس توحید هم از نماز جدا نیست و همه یکی هستند.اگر انسان درس توحید میخواند برای این است که خدا را بشناسد و نسبت به أسماء و صفات خدا علم و معرفت پیدا کند.
از لحاظ تشریعی به ما دستور دادهاند که رو به قبله بایستم و «الله اکبر» بگوییم؛ اماانسان تا خدا را نشناسد، نمیتواند بگوید: «الله اکبر».اما تا زمانی که «الله» را نشناختهایم، بر چه اساسی میگوییم «الله اکبر».
اگر کسی معنای الله اکبر را بداند، به محض اینکه این جمله را بر زبان میآورد، عظمت جمله را در مییابد. که در حقیقت، خداوند بزرگتر از آن است که وصف شودو یا بهتر بگوییم که به هیچ روی خداوند وصفشدنی نیست.
سبحان الله عما یصفون الا عبادالله المخلصون.بنابراین، ارتباطی که باید بین نمازگزار و خدا برقرار شود، بدون معرفت امکانپذیر نیست. هر چه انسان از معرفت بالاتری برخوردار باشد، ارتباط نیز بالاتر و قویتر میشود.برای اقامه نماز انسان باید خود و خدایش را بشناسد: «من عرف نفسه فقد عرف ربه.»
وقتی که انسان خداوند واجب الوجود را با آن صفات و عظمت بشناسد که:«هو الله القادر الرزاق الرحمن الرحیم الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر.»،
و نیز خود را شناخت که فقر مطلق است و بندهای است:«ذلیل مسکین مستکین الذی لایملک لنفسه نفعا و لاضرا و لا موتا و لا حیوة ولا نشورا»
آنگاه که به این مسأله اندیشیدکه خداوند با آن جلال و عظمت خویش انسان را برای یاد او دعوت کرده تا نماز بگذارد، قلب او خاشع و متوجه خدا میشود.
اگر انسان در نماز به همه چیز به جز خدا فکر کند و در جستوجوی اشیائی باشد که گم کرده و یا به برنامهریزیهای شغلی و مسافرت و… بپردازد،آیا هدف این نماز «أقم الصلوة لذکری» است؟!