خانه / اسلايد / داستان کوتاه

داستان کوتاه

کودکی  با پای برهنه بر روی برف‌ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می‌کرد.

زنی در حال عبور او را دید، کودک را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت:
مواظب خودت باش عزیزم.

کودک پرسید:
ببخشید خانم شما خدا هستید؟

زن لبخند زد و پاسخ داد:
نه من فقط یکی از بنده‌های خدا هستم.

کودک گفت:
می‌دانستم با خدا نسبتی داری.

✅ مولا و آقای ما امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
“همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیكی كردن به آنان در حد توانتان است و اگر چنین نکنید، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی‌شود.”

📕 بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۹

همچنین ببینید

چیستی زهد

چیستی زهد زهد که در فارسی از آن به ساده زیستی تعبیر می کنیم، چنان …

شرح مناجات شعبانیه 

عناوین اصلی شرح مناجات عبارتنداز: اجابت دعا، ابتدای دعا به صلوات ، صلوات بر پیامبر …

مناجات شعبانیه 

مناجات شعبانیه    تاکید بر خواندن مناجات شعبانیه مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *