خانه / اسلايد / داستان آموزنده

داستان آموزنده

🍀داستان آموزنده🍀

✅🌹گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت.

🌹نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید….

🌹پذیرفت … نماز جماعت تمام شد.

🌹چشم ها همه به سوى او بود.

🌹مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.

📢بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.

📢آن گاه خطاب به جماعت گفت :مردم! هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد!

🚫کسى برنخاست.

📢گفت :حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد !

🚫باز کسى برنخاست.

📢گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید

 

همچنین ببینید

روزه تسلط بر نفس و قرب الهیست 

روزه تسلط بر نفس و قرب الهیست « روزه پرهیزکاری و قرب الهی است برای …

گناهکار در قفس است

گناهکار در قفس است بزرگی می گفت: گناهانتان شما را در قفس حبس کرده، استغفار …

با توبه اماده ضیافه الله شویم

با توبه اماده ضیافه الله شویم از جمله استعدادت و آمادگی ها برای حضور در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *