خانه / اسلايد / افضلیت مقام حضرت خاتم(ص) بر سایر انبیاء

افضلیت مقام حضرت خاتم(ص) بر سایر انبیاء

۱ ـ افضلیت مقام حضرت خاتم(ص) بر سایر انبیاء
«برما است ایمان به افضلیت پیغمبر آخرالزمان و اولاد طاهرین او(ص) از جمیع ملائکه و انبیاء مرسلین، و طریق استدلال و وجه دلالتش آن است که
تنها نبی و رسول الهی است که بجای «یا آدم»، «یا ابراهیم»، «یا نوح»، «یا موسی»، «یا عیسی»، حق تعالی در خطابات خود به آن حضرت «یا ایها النبی» و «یا ایها الرسول» فرموده و اسم آن حضرت را ذکر ننموده مگر به جهت شهادت خود به رسالت آن حضرت، بلکه کنایه آورده به الفاظ دیگر.
ولی سایر انبیاء را با اسم ایشان خوانده و این دلیل است بر افضل بودن آن حضرت، به جهت آن که کنایه برای تعظیم شأن و توقیر و تجلیل و تفخیم امر آمده است.
وجه دیگر آن است که خدای تعالی این حبیب خود را اول با کمالات عالیه متأدب نموده، سپس او را الگو و اسوهء انسانها قرار داد و مردم را به اقتداء او امر کرد، چنان که در توصیف خصائل کمالی او فرماید
«و انک لعلی خُلُق عظیم».
این آیه شریفه؛ مربوط به کمالات آن بزرگوار است، زیرا اول اتصاف به کمال حاصل آید، آنگاه خُلق عظیم به مقام آید. وقتی که از لحاظ علمی و عملی آن حضرت سر آمد همه راهیان به سوی حق است تمام سنت و سیرت و شؤون زندگی او اسوه همگان خواهد شد، و قلمرو قدوه و الگو بودن او همسان منطقه رسالتش جهانی خواهد بود».
نوح مظهر صفت «قهر» بود و گفت
«وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا»
(نوح گفت : اى پروردگار من هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار)
اما حضرت محمد(ص) مظهر «لطف و محبت» بود، لذا باو سنگ می زدند و او می گفت «اللهم اهدِ قومی فأنهم لا یعلمون»
(خداوندا قوم مرا هدایت کن زیرا آنها نمی دانند)
و خدایش او را رحمت للعالمین خواند…. زیرا که کمالیت دین در کمالیت محبت است…
نجم رازی در کتاب مرصادالعباد خود در بحث خاتمیت دین محمدی(ص) معتقد است که مثال پیامبر(ص) نسبت به انبیاء(ع) مانند «دل» است نسبت به اعضای شخص انسانی که دل، خلاصه وجود شخص انسانی است، چرا که محل ظهور انوار روح است. وی در ادامه می گوید:
…دین را صفات بسیار است. هر صفتی را، یکی از انبیاء می بایست تا به کمال رساند چنانکه «آدم» را صفت «صفوت» به کمال رسانید، و نوح صفت «دعوت» و ابراهیم، صفت «خلّت» و موسی، صفت «مکالمت» و ایوب، صفت «صبر» و یعقوب، صفت «حزن» و یوسف، صفت «صدق» و داود، صفت «تلاوت» و سلیمان، صفت «شکر» و یحیی، صفت «خوف» و عیسی، صفت «رجاء».
و هم چنین دیگر انبیاء هر کدام به پرورش یک صفت به کمال رسانیدند، اگر چه پرورش دیگر صفات دادند، اما هر یک را پرورش یک صفت غالب آمد.
اما آنچه درّة التاج و واسطة العقد این همه بود صفت «محبت» بود، از بهر آنکه او دل شخص انسانی بود و محبت پروردن جز کار دل نیست.
و کمالیت دین در کمالیت محبت است و تشریف
«فسوف یأتی الله بقوم یحبُّهم و یحبونهُ»
قبایی بود بر قد این امّت دوخته، و کرامت
«وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ
(در آن روز چهره‏هايى شاداب است ؛«۲۲» [با ديده دل] به پروردگارش نظر مى‏كند)
شمعی بود برای این خرمن سوختگان پروانه صفت افروخته
محمد پیامبر(ص) یکتا کلمه طیبه ای است که سر آمد تمامی موجودات و مخلوقات، و او خلیفهء خدا و مجمع مظاهر اسماء الهیه و کلمات تامّات الهی است همان طور که فرمود:
«اُوتیتُ جوامِعَ الکَلِم».
به این ترتیب: محمد(ص) کلید انبیاست و از سوره نجم تا آخر قرآن عظیم از آن اوست.
او انسان کامل و کلمة الله و مظهر اسم اعظم الهی است.
«فعل»، «فکر» و «خُلق نبوی» همه آسمانی است.و راهی برای حرکت انسانِ زمینی به عالم بالاست که فرمود:
«…فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ »
(پس به آنچه به سوی تو وحی شده است چنگ در زن، که بر راهی راست قرار داری.)
در حدیثی از رسول اکرم(ص) فرمود: حکایت من در میان پیامبران، حکایت مردی است که خانه ای ساخته و آن را خوب و کامل و زیبا کرده باشد و فقط جای یک خشت در آن باقی گذاشته باشد. مردم دور آن خانه می چرخند و از آن خوششان می آید و می گویند: کاش جای
همین یک خشت هم تکمیل می شد. آری من در میان پیامبران جای آن خشت هستم.
«بدین سان باید نتیجه گرفت که اگر وجود او برای حرکت تعالی بخش انسان ضروری است، چون حرکت انسان به سمت مُلک و ملکوت ضروری بوده، و بی تردید تلاش نبیّ(ص) نیز سوق دادن انسان از نشئه خاکی به سوی مقام ملکوتی است».
درود نامحدود بر خواجه ملک و ملکوت: «و درود نا محدود بر خواجه کائنات که با اشراق نبوتش و طلوع تعلیم و هدایتش، جانهای مردگان قبرستان طبیعت را به نور ایمان زنده و از ظلمات سه قوه بهیمی و سَبُعی و شیطانی به مقام انسانیت، و ملکوت اعلی می رساند»
«نفس پیامبر(ص) مظهر اکمل و مرآت ذات الهی است».
و او رسول خدا و خلیفة الله و محور حیات ابدی و مظهر «الحی الذی لا یموت…» است .
و به این ترتیب البته تنها باید، رو به استجابت دعوت او داشت تا به حقیقت حیات وجود خویش دست یافت که فرمود:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ
(اى اهل ايمان ! هنگامى كه خدا و پيامبرش شما را به حقايقى كه به شما [حيات معنوى و] زندگى [واقعى] مى‏بخشد ، دعوت مى‏كنند اجابت كنيد )
.و چنان که «همه امور دارای ظاهر و باطنی است و نیز نبوت هم دارای «ظاهر شریعت» و «باطن ولایت» است، پیامبر(ص) با نور ولایت اموری را از خداوند اخذ کرده و سپس آنها را مستقیم یا غیر مستقیم در قالب شریعت، برای هدایت مردم ارائه می دهد».
در اوصاف او خیره ادراک عقل
میسّر نگردد ثنایش به نقل
ز جان آفرین صد هزار آفرین
بر اولاد و اصحاب او اجمعین
نه تنها دستیابی به حقیقت آن ذات از حد ادراک عقل آدمی بیرون است که حتی شمارش ابعاد آن همه نورانیت نیز در حدود امکانِ انسان نخواهد بود.چرا که:
«نامش احمد و نعتش محمد. ثنای او قابل شمارش نیست».
احمد محمد است چون در ازل محمود بود به زبان حق.
امرش را واجب، و شرح صدرش کرد، و رفع قدرتش کرد، و وضع وزرش کرد که باو خطاب رسید:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿١﴾وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ ﴿٢﴾الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ ﴿٣﴾
وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ »
(آيا سينه‏ات را [به نورى از سوى خود] گشاده نكرديم ؟«۱»
و بار گرانت را فرو ننهاديم ؟«۲» همان بار گرانى كه پشتت را شكست .«۳»
و آوازه‏ات را برايت بلند نكرديم ؟.
*«عروج عالیِ آسمانی و ملکوتی [محمد(ص)] فضیلت او را بر سایر انبیاء می رساند.
قرآن در باره سایر انبیاء بیان می دارد خلیل الله گفت:
«وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي »
(و [ابراهیم] گفت: من بسوی پروردگارم رهسپارم، زود که مرا راه نماید)
و در باره موسی کلیم الله، بیان می دارد:
«وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا»
(چون موسی به میعاد ما آمد …)
اما در مورد محمد(ص) حبیب الله و رسول الله(ص) آمده است:
«سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ »
(منزّه و پاك است آن [خدايى] كه شبى بنده‏اش [محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم] را از (مسجدالحرام به مسجد الاقصى كه پيرامونش را بركت داديم حركت داد ، تا [بخشى] از نشانه‏هاىِ [عظمت و قدرت] خود را به او نشان دهيم ؛ يقيناً او شنوا و داناست )

.لذا فاصله است بین «بردن» تا «رفتن» و «آمدن»، تفاوتی بین «جذبه عشق» تا «سلوک عاشق»، بین بردن و رفتن، بین سلوک و جذبه فرق ها وجود دارد.
سالک لنگان لنگان می رود ولی مجذوب با سرعت می دود…جمله ای که در باره معراج وارد شده: «مدّ البصر» هر قدم براق رسول خدا(ص) در معراج به اندازه دید چشم بود، ناظر به همین نکته است، یعنی با یک قدم به اندازه امتداد دید چشم مسافت را طی می کرد.
(بلکه اشاره به سیر روحانی باشد).
یکی می رود و یکی را میبرند. او بر بساط محبت در کشش حق است. در مقام موسی کلیم الله، بینی که گفت «جاء موسی» و مصطفی را گفت «اسری بعبده» موسی خود می رود، و مصطفی را می برند.
به آدم صفی الله خطاب می رسد «اهبطوا منها جمیعاً» (…

و مصطفی را به معراج می برند «اسری بعبده» .
به نوح شیخ الانبیاء ، گرچه در مهد نبوت مجاب الدعوی بود خطاب رسید
«فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»
(.پس سوال نکن از من به آنچه.به آن علم نداری.)
و مصطفی را گوید:
«وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ »
و به زودى پروردگارت بخششى به تو خواهد كرد تا خشنود شوى .
و از عظمت مقام و منزلت همان بس که خداوند تعالی بر جان او سوگند یاد کرده «لَعَمْرُكَ»
آن جا که فرمود:
«لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ »
(به جان تو سوگند، که آنان در مستی خود سرگردان بودند).
و اگر خدای تعالی بر جان او سوگند یاد کرده چون گرامی تر از او، خلقی را نیافریده که: «عبدالله بن عباس گفت: خدای تعالی هیچ خلقی را نیافرید گرامی تر از محمد مصطفی(ص)، نبینی که به حیات هیچ کس سوگند یاد نکرد مگر به جان او»

آن قَسَم بر جسم احمد راند حق
آنچه فرموده ست کلاّ وَالشَّفق
…زان سبب فرمود یزدان و الضُّحی
وَ الضُّحی نور ضمیر مصطفی
قول دیگر کاین ضُحی را خواست دوست
هم برای آن که این هم عکس اوست
ورنه بر فانی قَسَم گفتن خطاست
خود فنا چه لایق گفت خداست

و هرآینه با چنین تاجی برسر و منزلت ، بدون تردید مفتخر به سلام و صلواتِ همیشگی خدای واحد، و خَیل فرشتگان و دسته مؤمنان است که :
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
(خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبی گردن نهید)*.

«و این آیه شریفه نیز دلیل بر افضلیت آن حضرت نسبت به سایر حضرات انبیاء(ع) است. چه، به دنبال سلام و درود خداوند و ملائکه، به سایر مؤمنین هم خطاب شده که به آن بزرگوار سلام و درود فرستند، و مسلماً حضرات انبیاء به جهت ایمان به آن حضرت، مشمول این آیه بوده و بر پیامبر ما سلام و درود می فرستند».

آری نام او جاودانه است و.با لا اله الله ، محمد رسول الله است.
..الاّ ای آمنه ای مادر پیغمبر خاتم
سرایت خانه توحید ما باد و مشیّد باد
سعادت همره جان تو و جان محمد باد
بدو بخشیده ایم ای آمنه، ای مادر تقوا!
صدای دلنشین «داود» و حُبّ «دانیال» و عصمت «یحیا».
به فرزند تو بخشیدیم: کردار «خلیل» و قول «اسماعیل» و حُسن چهره «یوسف».
شکیب «موسی عمران» و زهد و عفّت «عیسا».
بدو دادیم: خُلق «آدم» و نیروی «نوح» و طاعت «یونس» وقار و صولت «الیاس» و صبر بی حدّ «ایّوب»
بُوَد فرزند تو یکتا ـ
بُوَد دلبند تو محبوب ـ
سراسر پاک ـ
سراسر خوب ـ
کجایی ای عرب، ای ساربان پیر صحرایی؟!
کجایی ای بیابانگرد روشن رای بطحایی؟!
که اینک بر فراز چرخ، بینی نام احمد را
و در هر موج بینی اوجِ گلبانگ محمّد را
محمّد زنده و جاوید خواهد ماند
محمّد تا ابد تابنده چون خورشید خواهد ماند.
جهانی نیک می داند ـ
که نامی همچو نام پاک پیغمبر مویّد نیست
و مردی زیر این سبز آسمان همتای احمد نیست
زمین ویرانه باد و سرنگون باد آسمان پیر
اگر بینیم روزی در جهان نام محمد نیست.

و از سخنان حضرت فاطمه الزهراء (س) منقول است که فرمود:
هر کسی بمیرد یادش کم می گردد، به جز پدرم رسول الله که هر روز یاد او فزونی می گیرد.
اذا مات یوماً مَیَّتٌ قَلَّ ذِکرُهُ                و ذکرُ ابی مُذ ماتَ و اللهِ اَزیَدُ
محمد(ص) جاویدان استواری است که نَمایِ دلارام زیبای او، چهره کل هستی می شود.
نام محمد مظهر هستی مطلق است و جلوه ذات الهی تنها از آن اوست.

الحمدلله.

همچنین ببینید

روزه تسلط بر نفس و قرب الهیست 

روزه تسلط بر نفس و قرب الهیست « روزه پرهیزکاری و قرب الهی است برای …

گناهکار در قفس است

گناهکار در قفس است بزرگی می گفت: گناهانتان شما را در قفس حبس کرده، استغفار …

با توبه اماده ضیافه الله شویم

با توبه اماده ضیافه الله شویم از جمله استعدادت و آمادگی ها برای حضور در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *