خانه / اسلايد / کنترل غرایز

کنترل غرایز

کنترل غرایز
اگر انسان غرايز خود را  تحت كنترل عقل در نياورد و تعديل نكند مانند حيوان بلكه پست تر از حيوان خواهد بود(زیرا حيوان ضرورت حيوان بودنش ايجاب ميكند كه چنين صفاتی داشته باشد(صفات حیوانی و درندگی) چراکه او فاقد عقل است. در صورتی كه انسان با داشتن عقل، اگر مانند حيوانات عمل كند و صفات حیوانی و درندگی خود را تحت هدایت عقل قرار ندهد و تعدیل نکند، پست تر و پليدتر از حيوان می شود.
خودشناسی انسان از این لحاظ است که دو بُعدی بودن خود را درک کند و برای رشد و تعالی خویش کوشش نماید تا خود را با هدف خلقت هماهنگ سازد. این شناخت باعث عظمت انسان می شود.
خداوند در قرآن، مراحل آفرینش انسان را بیان کرده و زمانی که به آفرینش بُعد معنوی او رسید به خودش آفرین گفت؛ چنان که در سوره مؤمنون آیات ۱۲،۱۳،۱۴  به این مسأله اشاره شده است:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ...
و به يقين انسان را از عصاره‏اى از گل آفريديم (۱۲) سپس او را [به صورت] نطفه‏اى در جايگاهى استوار قرار داديم(۱۳) آن گاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم و آن گاه مضغه را استخوان هايى ساختيم بعد استخوان ها را با گوشتى پوشانيديم.
ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
(آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است)
در آیات فوق پس از اینکه حضرت حق خلقت مادی انسان را بیان می کند به بعد معنوی او اشاره وعظمت انسان را در حقیقت به خاطر دو بعدی بودنش مطرح می کند.
اگر عظمت انسان تنها به بُعد روحانی او بود باید ملائکه همواره از انسان بالاتر باشند چرا که ملائکه دارای روح مجرد هستند و در خلقتشان بیشتر جای آفرین گفتن داشت اما انسان دارای دو بعد متضاد و متناقض است و با هماهنگی این دو بُعد به تکامل می رسد. مثلا اگر فقط در بُعد مادی و حیوان رشد کند از حیوانات هم جلو می زند و کارهایی می کند که بعضی از حیوانات نیز با این وقاحت انجام نمی دهند. و هم میتواند به جایی برسد که حتی از ملائکه برتر و بالاتر شود. بنابراین در هر یک از این ابعاد می تواند به تکامل برسد. ولی اگر در بُعد معنوی و خدا گونه یعنی(نفخه الهی) به تکامل رسید خلیفه الهی می گردد؛ به این معنا که استعدادها در او به فعلیت رسیده و نمودار انسان کامل می گردد و آیینه تمامنما و مظهر اسماء الله می شود.
بنابراین امامت، به معنی رهنمونی و رهبری به هدف نهایی آفرینش انسان است و امتی که در رابطه با این شکل امامت قرار گیرند، به سوی تکامل مطلق حرکت خواهند کرد و به سعادت خواهند رسید.
اگر انسان در بُعد دوم(بعد مادی که شامل هوسهای پست است) در جهت عکس فلسفه آفرینش قدم بگذارد، بازهم به تکامل می رسد و امام می گردد؛ به این معنا که استعدادهای پلید در او به فعلیت می رسد و مظهر و نمونه پلیدی و آلودگی می گردد. در این معنا(معنای دوم) امام به معنای رهنمونی و رهبری به انحطاط و در جهت عکس فلسفه آفرینش است وامتی که در این رابطه به این شکل باشد در حال رفتن به سوی پستی و انحطاط مطلق است.
بنابراین انسان در هر یک از دو مسیر فوق به هر اندازه که بتواند استعدادهای خود را شکوفا کند مفهوم امام و امامت به طور نسبی در او تحقق می یابد؛ تا به امامت مطلقه برسد که اوج نهایی قلعه ای است که یک انسان می تواند به آن دست یابد.
پس امامت مثبت در رابطه با تکامل بُعد معنوی و روح انسان است. و آن برنامه ای است که استعدادهای خداگونه، در اثر تربیت بُعد معنوی و الهی در درون انسان شکوفا می شود و او در مسیر امامت گام برداشته و به ولایت مثبت می رسد که به این نوع امامت، امامت مثبت گفته می شود و اگر انسان استعدادهای پلید خود را در اثر تربیت بُعد مادی شکوفا کند در مسیر امامت منفی گام برداشته و به ولایت منفی می رسد. آدمی می تواند هر دو بُعد خود را اعم از مادی و معنوی به تکامل برساند و در همان بُعد امام گردد.
برای این که انسان تربیت الهی شود(و به هدف خلقت) برسد باید خود را در مسیر امام و راهنمایی رهبران الهی قرار دهد. و در هر زمان چنین امام و رهبر معصومی از طرف خداوند وجود دارد که به وسیله او و نمایندگان متقی آن ها کاروان بشریت را هدایت نمایند و اهمیت این مسأله تا آن جا است که در حدیثی پیامبر(ص) فرمودند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیه».
جامعه بدون وجود امام معصوم مانند جسم بدون روح است. زمانی که روح از بدن مفارقت کرد این جسم می میرد، ولایت نیز روح اسلام است و اعمال انسان بدون امامت دقیقاً شبیه همان جسم بدون روح است که آن تأثیر واقعی را بر انسان ندارد.(یعنی اعمال بدون امامت مانند کالبد بدون روح است) هر چند در ظاهر زیبا باشد. و مهم اینکه عقیده به امامت جز با عقیده به رهبری معصوم و الهی معنا پیدا نمیکند.
رشد درخت وجود انسان با شناخت و معرفت الهی، با دلیل و برهان و مساعد کردن زمینه برای رشد و استحکام این درخت از طریق اعمال و تزکیه نفس صورت می گیرد. و اخلاق، بخش دیگری از دستورات اسلام است که زمینه را برای درک مفاهیم نظری و تصدیق آنها در عمل و رشد معنوی انسان مساعد می کند چنانکه قران کریم می فرماید:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
اوست آن كس كه در ميان بى‏سوادان فرستاده‏اى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد و [آنان] قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
آیه شریفه می فرماید: تربیت رهبران الهی در مرتبه اول تلاوت و فهم آیات است و دومین مرحله تزکیه و سومین مرحله تعلیم کتاب و حکمت می باشد؛ یعنی تزکیه مقدمه برای تعلیم کتاب و حکمت است.
قد افلح من تزکی: با تزکیه و پاک کردن نفس از رذائل، انسان میتواند موحد گردد و از سوی دیگر با انجام اعمال صالح به پرورش فضائل در وجود خود بپردازد.

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *