مؤمن ثمره عالم وجود/این علم کسبی نیست

مؤمن ثمره عالم وجود
کلام در بیان عظمت شأن مؤمن و بزرگی مقام ایمان است ، اصل جهان آفرینش از مادیات و روحانیات برای پیدایش مؤمن است ، اگر روی کرهء زمین ^{یک مؤمن هم بیشتر نباشد کافیست}
این عالم ببرکت او می چرخد میوه درخت هستی پیدا شدن بشری است که یقین کند به «لا اله الا الله» .
عجیب است مقام ایمان و مؤمن ، تمام این دستگاه همین است ، اینهمه موجودات ملیاردها بشر و حیوان و نبات، گل و میوه آن بشری است که در مقام روحانیت طوری بشود که از روی یقین بشود اولوالعلم ، دوش بدوش ملک گواهی به یکتائی از روی علم دهد «شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکه ^{و اولوالعلم}
آنکه نورانیت و غلبه روحانیت بر مادیت و فطرت اولیه اش طوری طلوع کند که هیچ ریبی و شکی در او نباشد بطوری که اگر تمام بشر با مرامش مخالف باشند از یقین او کم نشود.
این علم کسبی نیست
*خدا میفرماید «لا اله الا الله» ، ملائکه هم میگویند «لا اله الا الله» اولوالعلم ، یعنی آنهائیکه فهمی پیدا کردند. آنها هم میگویند. مراد علم نه علم اصطلاحی و فلسفه بافی است ، اولوالعلم یعنی آن کسی که اهل یقین شدن است مطلب برایش روشن است.
اینکه مرحوم علامهء حلی در باب حادیعشر و غیر آن میفرماید: جمیع علماء از متقدمین و متأخرین همه اتفاق کلمه دارند در اینکه اعتقاد از روی تقلید باطل است و دلیل لازم دارد یعنی ایمان تقلیدی فائده ندارد، بلکه باید ایمان درونی باشد .
مقصود فلسفه و حتی علم کلام نیست . هیچکس اصطلاح دانی را واجب ندانسته ، بلی برای دفع شکوک و اوهام و دفع شبهات لازم است ، که در هر دوره ای بحمدلله اهل فن بوده اند و هستند .
صدر اسلام هر کس میخواست مسلمان شود باو میفرمود : بیقین بگو «لا اله الا الله» و گر نه اگر از روی مقررات آباء و اجدادی باشد مثل سایر کارها فایده ای ندارد چون باو گفته اند بگو ، می گوید ، بگو قیامت حق است قبول میکند مثل تعقیبات نماز ، این فایده ندارد.
ایمان باید از روی یقین درونی باشد نه تقلید ، باید دلش طوری شود که یقین داشته باشد امام زمان حی است ، غایب است از انظار یقیناً روزی خواهد آمد پس از آنکه زمین پر از ستم باشد آنرا از نور عدل آباد میفرماید ، این را اطمینان داشته باشد.
پس مقصود علامه و دیگران از دلیل ، اطمینان و یقین است نه اصطلاح محض . کسیکه در دنیا بحد اطمینان نرسده در قبر هنگامی که از او می پرسند پروردگارت کیست ؟ گنگ میشود نمیتواند جواب بدهد.
پس روشن میشود که تقلید در اصول دین باطل است نه اینکه باید برود منطق بخواند یا کلام بخواند، بلکه باید این معانی را یقین کند و دلیل او همان فطرت او باشد.