خانه / اسلايد / خداوند أراده نموده انسان در عمل مختار باشد

خداوند أراده نموده انسان در عمل مختار باشد

 

خداوند أراده نموده انسان در عمل مختار باشد
نمونه ) در آیه بعد برای نفی توهم کوته فکران از تعبیر فوق نوعی تفویض و واگذاری مطلق به بندگان تصور کنند ، می فرماید:
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ ۚ
شما [راهِ به سوی پروردگار را] نمی خواهید مگر این که خداوند [برایتان] بخواهد،
شما چیزی نمی خواهید مگر اینکه خدا بخواهد ، چرا که
إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٣٠﴾
همانا خداوند همواره دانا و حکیم است
*این که نمی خواهید مگر آنچه خدا بخواهد ثابت و محقق است ، هیچ امری و نه افعالی و عملی بدون خواست و أراده حق تعالی از مرتبه عدم و نیستی بوجود نمی آید ؛ حتی اعمال اختیاری انسان . زیرا خداوند پدید آورنده انسان است و فقط پدید آورده و خالق او است و بس ، زیرا ممکن الوجود ، وجودش و فعلش از او ، و قائم به أراده و مشیت او است .
اختیارش هم ناشی از اختیار اوست.
لکن این آیه و أمثال آن دلیل نمی شود که انسان در افعالش مجبور باشد و أراده اش به هیچ وجه مدخلیت در عملش نداشته باشد ، بلکه حکمت و مشیت الهی «حکیماً و علیماً» اشاره باین است که : چنین تعلق گرفته که أراده انسان را یکی از علل بشمار آرد و خواست انسان در عملش مدخلیت داشته باشد .
به عبارت دیگر : اینکه در بسیاری از آیات قرآن معلق نموده خواست و أراده انسان را به مشیت خود ، شاید یکی از اسرارش این باشد که گوش زد بشر نماید که « ای انسان اگر چه تو در اعمال خود مختاری ، لکن بایست بدانی که مستقل به أراده و عمل نمی باشی ، بلکه وجودت و أراده ات ناشی از أراده اوست ، که أراده نموده که تو را در اعمالت مختار باشی .
پس نتیجه چنین می شود که مشیت الهی چنین اقتضا نموده که تو باراده خودت اعمالت را انجام دهی بدون اینکه اجباری بر تو باشد .
پس وقتی انسان باراده و اختیار خود بر عملی تصمیم گرفت ، خداوند برای نفوذ أراده وی که منافی با أراده او نشود ، أراده می کند که آن عمل تحقق خارجی پیدا کند ، زیرا تا وقتی که انسان تصمیم قطعی بر کاری نگرفته ، هنوز بر ترک عمل قدرت دارد لکن وقتی مصمم بر عمل گردید ، گویا دیگر اختیار از کفش می رود و وقوع خارجی عمل باراده حق تعالی انجام می گیرد.
خلاصه وقتی آیات را با هم جمع نمودیم ، مثل این آیه بالا و أمثال آن و آیاتیکه دلالت دارد که «انسان به اختیار خود عمل می کند» از مجموع آنها چنین استفاده می شود که : خدا خواسته که انسان در افعال اختیاری خود بخواهد و عمل کند ؛ و چون چنین خواسته ، و از آن طرف چون وقوع خارجی فعل بدون اراده حق تعالی واقع نمی گردد ؛ اراده حق تعالی در این زمینه معلق می گردد بر اراده عبد، و گرنه نقض غرض لازم آید نه اراده عبد منوط به اراده حق تعالی باشد. و آیه :
«إِنْ تَحْرِصْ عَلَىٰ هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ ۖ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿٣٧﴾
هرچند بر هدایتشان حریص باشی [هدایت نمی یابند؛ زیرا] خداوند کسانی را که [به سبب عناد و طغیانشان] در گمراهی وانهد هدایت نخواهد کرد، و برای آنان هیچ یاوری نیست [که از گمراهی نجاتشان دهد] «۳۷»
شاهد بر این استکه خطاب به نبی اکرم (ص) فرموده که تو هر قدر حریص باشی بر هدایت آنها ، آن کسی که خودش گمراهی اختیار کند ، ویرا خدا هدایت نمی کند و دیگر یار و یاوری ندارد .
و نیز آن حدیثی که از حضرت علی (ع) رسیده که پیرمردی بعد از یکی از جنگهایی که او در قشون بود سؤال نمود «آیا این حرکات و کوشش ما در مبارزه (در جنگ) به اختیار خودمان بوده یا به اختیار حق تعالی انجام گرفته ، فرمود : اراده حق تعالی معلق بر اراده انسان است . و این حدیث هم شاهد بر همان است که گفته شد «که اراده خدا بعد از تصمیم گرفتن عبد است بر عمل »
لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین
و این در حقیقت اثبات اصل معروف «الامر بین الامرین» است .از یکسو می فرماید: «خداوند راه را نشان داده و انتخاب با شما است» ، و از سوی دیگر می فرماید: «انتخاب شما منوط به مشیت الهی است »
یعنی شما استقلال کامل ندارید ؛ بلکه قدرت و توان و اراده شما همه به خواست خدا و از ناحیه او است
و هر زمان اراده کند می تواند این قدرت و آزادی را سلب کند.باین ترتیب : «نه تفویض و واگذاری کامل» است و نه اجبار و سلب اختیار» بلکه حقیقتی است ظریف در میان این دو.
به تعبیر دیگر «نوعی آزادی وابسته به مشیت الهی است» که هر لحظه بخواهد می تواند آن را باز پس گیرد ، که هم بندگان بتوانند بار تکلیف و مسؤلیت را که رمز تکامل آنهاست بر دوش گیرند، و هم خود را بی نیاز از خداوند تصور نکنند.
خلاصه این تعبیر برای آنستکه بندگان خود را بی نیاز از هدایت و حمایت و توفیق و تأئید ذات مقدس ندانند ، و در عین تصمیم گیری در کارها ، خود را به او بسپارند و تحت حمایت او قرار دهند .
پس روشن می شود که بعضی از مفسرین جبری مسلک مانند فخر رازی به خاطر پیشداوریهای خود به این آیه چسبیده اند و گفته اند « و اعلم ان هذه الایه من جملة الایات التی تلاطمت فیها امواج الجبر و القدر! » (بدان که این آیه از آیاتی است که امواج جبر در آن متلاطم است ).
آری اگر این آیه را از آیات دیگر جدا کنند جای این توهم وجود دارد ، ولی با توجه به اینکه در یک آیه بیان تأثیر اختیار شده ، و در آیه دیگر بیان مشیت الهی ، به خوبی مسأله «امر بین الامرین» تثبیت می شود.
و عجیب اینکه : طرفداران «تفویض» به آن آیه ای چشبیده اند که سخن از اختیار مطلق دارد ، و طرفداران «جبر» به آن آیه ای می چسبند که به تنهائی بوی جبر می دهد. و هر کدام می خواهند پیشداوریهای خود را با آن توجیه کنند ، در حال که فهم صحیح آیات الهی و هر کلام دیگر ایجاب می کند ، که همه را در کنار هم بگذارند و بدون تعصب و پیشداوری قبلی قضاوت کنند.
و در ذیل آیه می فرماید: إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٣٠﴾ (همانا خداوند همواره دانا و حکیم است)
که ممکن است اشاره به این معنی باشد ؛ چرا که «علم و حکمت خدا ایجاب می کند که بندگان را در پیمودن راه تکامل آزاد بگذارد ، و گرنه «تکامل اجباری و تحمیلی تکامل نیست» بعلاوه علم و حکمت خداوند اجازه نمی دهد که افرادی را مجبور به کار خیر ، و افرادی را مجبور به کار شرّ کند ، و بعد گروه اول را پاداش ، و گروه دوم را مجازات کند.
و در آخرین آیه سرنوشت نیکوکاران و بدکاران را در یک جمله کوتاه و پر معنی اشاره کرده و می فرماید:
يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ ۚ وَالظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ﴿٣١﴾
هرکس را بخواهد در رحمتش درآورد، و برای ستمکاران عذابی دردناک آماده کرده است «۳۱
جالب اینکه در اول آیه می فرماید : هر کس را بخواهد در رحمت خود وارد می کند ؛ و در آخر آیه می فرماید: عذاب را روی ظالمان متمرکز می سازد. این نشان می دهد که مشیت او بر عذاب به دنبال مشیت انسان بر ظلم و گناه است .
و به قرینه مقابل ، روشن می شود که مشیت او بر رحمت نیز به دنبال أراده انسان در اعمال و عمل صالح و اجرای عدل است ؛ و جز این از حکیم نمی توان انتظار داشت. و عجب آنکه بعضی مفسرین مثل فخررازی با این قرینه روشن ، باز آیه را دلیل بر مسأله جبر گرفته اند بی آنکه ذیل آیه را که در باره «آزادی أراده و عمل ظالمان » سخن می گوید مورد توجه قرار دهند .
البته* دخول در رحمت خدا به مشیت و خواست حق انجام می گیرد ، لکن مهیا شدن برای گرفتن رحمت ، به کوشش خود شخص تحقق می پذیرد . و آن حدیث مشهور که «انّ فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها » شاهد بر این است که خداوند دائم الفضل و کثیر الاحسان است .
و هر چه هست از قامت ناصاف بی اندام ماست      /      و نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
اگر اختیاری در کار نبود چگونه نسبت ستمکاری به کسی می داد ، و بقول جبری مسلکان که می گویند : تمام اعمال بنی آدم از خوب و بد به أراده و خواست خدا انجام می شود ، کسیکه به اختیار عملی از او صادر نگردیده هرگز روا نیست که او را در تعداد ستمکاران بشمار آرند، یعنی عذابی که از روی مجازات و کیفر اعمال برای گنه کاران مهیا گردیده ، لایق عدل الهی نمی گردد، و نیز اگر انسان در عملش مختار نبود چگونه أراده فعل از او ناشی می شد.آری همین طور که دخول در رحمت به أراده و کرم حق تعالی انجام میگیرد ، دخول در جهنم و عذاب هم به أراده خدا و از روی قانون عدل انجام می گیرد ..

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *