ضرورت وجود استاد در سیر و سلوک
بسياری از سالكين نيز بودند كه در نيمه راه متوق شدند.پس بايد حتما استادی باشد تا دست انسان را بگيرد؛ استادی که خود اين مسير را طی كرده باشد. بايد رهبر «صائنا لنفسه» باشد؛ عالمی با نفسی پاک و با اخلاص، و هدف او جمع کردن مريد نباشد. همچنین باید مواظب باشد که گرفتار این عرفان های دروغین نشود.
در داستان حضرت موسي(ع) و خضر ولی الله(ع) نيز اين مسأله استاد و شاگردی را مشاهده میکنیم. با اينكه حضرت موسی(ع) يكی از پيامبران اولوالعزم بود، میبایست مدتی تحت تعليم و تربيت حضرت خضر(ع) قرار ميگرفت.
سیر و سلوک را چگونه شروع کنیم؟
سیر الی الله را چگونه شروع کنیم؟ عارف بزرگ و حکیم بزرگوار مرحوم فیض کاشانی(ره) در آثار خود تاکید دارند که معارف قرآن و عترت تنها ابزار مطمئن و دستاویز اطمینان بخش در رساندن انسان به درجه کمال است و آدمی انسان را به جایی میرساند که اندیشه را قدرت درک و دریافت آن نیست و پای استدلال هرگز بدان نرسیده است.
حال بیایید با هم در محضر این عارف بزرگ بنشینیم و از نصایح او در جواب یکی از برادران روحانی بهره مند شویم. می فرماید:
بدان که ایدک الله بروح منه(خداوند تو را به روح و رضوانی از خودش تأیید نماید) همچنان که سفر صوری را مبدأی و منتهائی، مسافتی و مسیری و زادی و راحله ای و رفیقی و راهنمایی می باشد؛ همچنین سفر معنوی را که روح است به جانب حق تعالی همه هست.
«مبدأ» آن، جهل و نقصان طبیعی است که با خود از شکم مادر آورده است؛
وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئً
و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمىدانستيد، و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاسگزارى كنيد
و «منتها»یش، کمال حقیقی و وصول به حق تعالی است.
وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى
و سر انجام، سوی پرورگار تو است
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ
اى انسان! يقيناً تو با كوشش و تلاشى سخت به سوى پروردگارت در حركتى، پس او را [در حالى كه مقام فرمانروايى مطلق و حكومت بر همه چيز ويژه اوست و هيچ حكومتى در برابرش وجود ندارد] ديدار مىكنى.
و«مسافت» راه در این سفر، مراتب و کمالات علمیه و عملیه که روح طی آن ها کند شیئاً فشیئاً، هرگاه بر صراط مستقیم شرع که مسلوک اولیاء و اصفیاء است سایر باشد. این کمالات مترتب است بعضی بر بعضی، تا کمال متقدم طی نشود به متأخر منتقل نتوان شد،و همین طور در سفر صوری تا قطعه مسافت متقدم طی نشود به متأخره نتوان رفت.
«منازل این سفر»، صفات حمیده و اخلاق پسندیده است که احوال و مقامات روح است که از هر یک به دیگری منتقل میشود به تدریج: منزل اول [یقظه] که آگاهی است. منزل آخر [توحید] که مقصد اقصی این سفر، و تفاصیل این منازل درجات آن در کتاب «منازل السایرین» مذکور است.
و «مسیر این سفر» سعی و کوشش بلیغ و همت گماشتن در مقطع این منازل به مجاهدت و ریاضت نفس به حمل اعباء(سختی و دشواریهای) تکالیف شرعیه از فرائض، سنن، آداب و مراقبه و محاسبه نفس آناً فآناً و لحظهً فلحظهً و هموم را واحد گردانیدن و منقطع شدن به حق تعالی «و تبتل الیه تبتیلا» [و توجه خاص کن بهسوی او ـ جل و علا توجهی کامل ـ] وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا
كسانى كه براى [به دست آوردن خشنودى] ما [با جان و مال] كوشيدند، بىترديد آنان را به راههاى خود [راه رشدو سعادت و بهشت و مقام قرب] راهنمايى مىكنيم؛ يقيناً خدا با نيكوكاران است
و زادراه این سفر «تقوا» است که قرآن می فرماید:
وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى
توشه گیرید که بهترین توشه ها تقوا و پرهیزکاری است.
و تقوا عبارتست از قیام به آنچه شرع امر به آن فرموده و پرهیز کردن از آنچه شرع نهی کرده است از روی بصیرت، تا دل به نور شرع و صیقل تکالیف آن مستعد فیضان معرفت شود از حق تعالی؛
وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ
از خدا بترسید و خدا شما را تعلیم می دهد.
و همچنانکه در مسافر صوری تا قُوتِ بدن از زاد حاصل نکند، قطع راه نتواند کرد، همچنین مسافر معنوی هم تا به تقوا و طهارت شرعیه ظاهراً و باطناً قیام ننماید و روح را تقویت به آن نکند، علوم و معارف و اخلاق حمیده که بر تقوا مترتب می شود و تقوا از آن حاصل میشود، نه بر سبیل دور بر او فایض نمی گردد، و مَثَل این، مَثُل کسی است که در شب تار چراغی در دست داشته باشد و به نور آن، راهی را می بیند و می رود و هر یک گام که بر می دارد قطعه ای از راه روشن می شود و بر آن می رود،
و هکذا، و تا گام بر ندارد و نرود روشن نشود نتوان رفت. آن دیدن به منزله معرفت است و آن رفتن به منزله عمل و تقوا.
از امام صادق(ع) چنین روایت شده است: کسی که به دانسته خود عمل کند خداوند او را وارث عمل نادانسته گرداند. علم به عمل روشن میگردد، اگر خواسته اش را برآوری می ماند و الاّ کوچ می کند.
هیچ عملی قبول نمی گردد مگر به معرفت و هیچ معرفتی قبول نمی شود مگر به عمل، پس کسی که شناخت، معرفت او را به عمل راهنمایی میکند و کسی که عمل نکند معرفتی ندارد. جز اینکه بعض ایمان از بعض دیگر است.
در سفر صوری کسی که راه را نداند به مقصد نرسد. همچنین در سفر معنوی کسی که بصیرت در عمل ندارد به مقصد نمیرسد. [عامل بی بصیرت چون رونده بهغیر راه است که زیاد رفتن چیزی جز دوری بر او نمی افروزد].
«راحله» این سفر به نسبت و قوای آن، و همچنانکه در سفر صوری اگر راحله ضعیف و معلول باشد راه را نتوان طی کرد، همچنین در این سفر هم تا صحت و قوت بدن نباشد کاری نتوان ساخت.
پس تحصیل معاش به قدر ضرورت باید، اما فضول در معاش مانع سیر و سلوک است و دنیای مذموم که تحذیر از آن فرموده اند عبارت از آن فضول است که بر صاحبش وبال است، اما به قدر ضرورت از آن داخل در امور آخرت، و تحصیلش عبادت است.
در این سفر معنوی باید قوای بدن را به آداب و سنن شرعیه مقید کرد تا راه حق طی شود؛ پس مواظب راحله باش(قوا و جوارح).