نکاتی قابل تأمل
۱ـ اگر فرزندان احساس تبعیض کنند، آتش حسادت در میان آنان شعله ور می شود.« أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا».
۲ـ تفاوت گذاشتن میان فرزندان، عشق و محبت آن ها را نسبت به فرزندان کم می کند.« إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ».
۳ـ زور و قدرت، محبت نمی آورد. « أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ».
۴ـ حسادت، مرز نبوّت و ابوّت(پیامبری و پدری) را نیز می شکند و فرزندان نسبت انحراف و بی عدالتی، به پیامبری که پدرشان است، می دهند.«إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ».
۵ـ عشق و علاقه به محبوب شدن، در نهاد هر انسانی وجود دارد. انسان ها از کم توجهی و بی مهری به خود، رنج می برند. «أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا». تا جایی می رسد که می گویند:«اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ»۹
آری! سر انجام؛ حسادت، برادران را بر آن داشت تا در صدد از بین بردن یوسف بر آمده و نقشه شومی را طرح ریزی کنند. آن ها ابتدا تصمیم گرفتند که یوسف را به قتل برسانند تا با این کار خود، محبت پدر یکپارچه متوجه خودشان شود.
لذا گفتند: «اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ» یوسف را بكشيد و يا او را در سرزمين نامعلومى بيندازيد، تا توجه و محبت پدرتان فقط به سوى شما جلب شود. اما یکی از برادران با این پیشنهاد مخالفت کرد.
«قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ» ﴿١٠﴾
يكى از آنان گفت : يوسف را نكشيد، اگر مىخواهيد كارى بر ضد او انجام دهيد، وى را در مخفىگاه آن چاه اندازيد، كه برخى رهگذران او را برگيرند [و با خود ببرند! ]
برادران همگی این پیشنهاد را پذیرفتند و تصمیم گرفتند تا یوسف را به بیرون شهر برده و او را در قعر چاه بیفکنند.
حقیقتا این آیات الهی چه نکات عبرت انگیز وپندآموزی دربردارند. انسان اگر مسلمان و فرزند پیامبر خدا هم باشد باید «نفس» خود را تزکیه و پاک کند تا آلوده افکار و هواهای شیطانی نشود؛ چرا که کمال انسان در پرتو تزکیه و تطهیر نفس است.
برادران یوسف می دانستند در اثر بلاهایی که بر سر یوسف می آورند، دچار گناه و شرمندگی خواهند شد. اما شیطان به گونه ای آن ها را اغفال و اغوا نمود که می کفتند جبران این گناه ممکن است و ما توبه خواهیم کرد. اما به راستی کدام توبه مقبول درگاه الهی است؟
قرآن سخن برادران را این گونه فرموده است:
وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ ﴿٩﴾
و پس از اين گناه [با بازگشت به خدا و عذرخواهى از پدر] مردمى شايسته خواهيد شد.
از این کلام استفاده می شود که ایشان این عمل را گناه و آن را جرم می دانستند، و معلوم می شود که ایشان احکام دین را محترم و مقدس می شمردند، لکن حسد در دل هایشان کورانی بر پا کرده بود و ایشان را در ارتکاب گناه و ظلم جرات داده، طریقه ای تلقینشان کرده بود که از آن طریق هم گناه را مرتکب شوند و هم از عقوبت الهی ایمن باشند و آن این است که گناه را مرتکب شوند بعد توبه کنند، غافل از این که چنین توبهای به هیچ وجه قبول نمی شود؛ زیرا کسی که به خود تلقین می کند ابتدا گناه و بعد توبه می کنم، مقصودش از توبه بازگشت به خدا و خضوع و شکستگی در برابر مقام پروردگار نیست.
آری! او می خواهد به خدای خود نیرنگ بزند و به خیال خویش از این راه عذاب خدا را در عین مخالفت امر و نهی او دفع کند. پس در حقیقت چنین توبه ای تتمه همان نیت سوء اول او است نه توبه حقیقی که به معنای ندامت از گناه و بازگشت به خداست. که خداوند متعال در سوره نساء می فرماید:
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَٰئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
بىترديد توبه نزد خدا فقط براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب كار زشت مىشوند، سپس به زودى توبه كنند؛ اينانند كه خدا توبه آنان را مىپذيرد، و خدا همواره دانا و حكيم است.«۱۷» و براى كسانى كه پيوسته كارهاى زشت مرتكب مىشوند.