دلی که جای خالی برای غیر خدا نداشت
آورده اند که زنان مصر بعد از دیدن یوسف و بریدن دستها، از طرف یک یک آن زنان که یوسف را دیده بودند دعوت آمد، و یوسف را به سوی خود خواندند.
و اما یوسف، نه کمترین توجهی به آن رخساره های زیبا و آن نگاههای فتان نموده و نه التفاتی به سخنان لطیف و غمزه های طنازشان کرد، و نه تهدید هول انگیز زلیخا کمترین اثری در دل او گذاشت.
آری! دل او متوجه جمالی بود فوق همه جمالها و خاضع در برابر جلالی بود که هر عزت و جلالی در برابرش ذلیل است، لذا در پاسخشان یک کلمه حرف نزد و به گفته زلیخا که روی سخنش با او بود هیچ توجهی ننمود، بلکه به درگاه پروردگارش روی آورده و گفت: «خدایا! زندان در نزد من بهتر است از آنچه که اینان مرا به بدان دعوت میکنند، و اگر تو کیدشان را از من دور نگردانی دلم به سوی آنان متمایل گشته و از جاهلان می شوم.»
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿٣٣﴾ فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
يوسف گفت : اى پروردگار من! زندان نزد من محبوبتر است از عملى كه مرا به آن مىخوانند، و اگر نيرنگشان را از من نگردانى به آنان رغبت مىكنم و از نادانان مىشوم. پس پروردگارش خواستهاش را اجابت كرد و نيرنگ زنان را از او بگردانيد؛ زيرا خدا شنوا و داناست.
همانطور که دیدیم، همسر عزیز و زنان مصر برای رسیدن به مقصود خود از امور مختلفی استفاده کردند: اظهار عشق و علاقه شدید و تسلیم محض، سپس تطمیع، و بعد از آن تهدید، و یا به عبارت دیگر توسل به «شهوت و زر و سپس زور».
در این مواقع افراد ضعیف و کم رشد در اولین مراحل و یا در آخرین مرحله تسلیم می شوند و برای همیشه به دامشان گرفتار می گردند، اما اولیای حق با شجاعت و شهامتی که در پرتو نور ایمان یافته اند، همه این مراحل را پشت سر گذاشته و سازش ناپذیری خود را با قاطعیت هر چه تمام تر نشان می دهند، و تا سرحدّ مرگ پیش میروند، و عاقبت آن هم پیروزی است.
و یوسف از آنجا که میدانست در همه حال، بخصوص در مواقع بحرانی، جز به اتکای لطف پروردگار راه نجاتی نیست، خودش را با این سخن به خدا سپرد و از او کمک خواست؛ «پروردگارا! اگر کید و مکر و نقشه های خطرناک این زنان آلوده را از من باز نگردانی، قلب من به آنها متمایل می گردد و از جاهلان خواهم بود».
خداوندا! من به خاطر رعایت فرمان تو، و حفظ پاکدامنی خویش، از آن زندان وحشتناک استقبال می کنم؛ زندانی که روح من در آن آزاد است و دامانم پاک، و به آزادی ظاهری که جان مرا اسیر زندان شهوت می کند و دامانم را آلوده می سازد پشت پا می زنم.
خدایا! کمکم کن، نیرویم بخش، بر قدرت عقل و ایمان و تقوایم بیفزا تا بر این وسوسه های شیطانی پیروز گردم.
و از آن جا که وعده الهی همیشه این بوده که جهادکنندگان مخلص را(چه با نفس و چه با دشمن) یاری بخشد، یوسف را در این حال تنها نگذاشت و لطف حق به یاریی اش شتافت، آنچنان که قرآن میگوید: «پروردگارش این دعای خالصانه او را اجابت کرد»(فاستجاب له ربه) و «مکر و نقشه آنها را از او بگردانید»(فصرف عنه کیدهن).