خانه / اسلايد / تبدیل عشق مجازی به عشق حقیقی

تبدیل عشق مجازی به عشق حقیقی

تبدیل عشق مجازی به عشق حقیقی

عشق بر دو قسم است : حقیقی و مجازی، علاقه و محبت به خداوند متعال و نماینده خدا، امام زمان(عج)، عشق حقیقی است. و علاقه و محبت به دیگران را عشق مجازی گویند. و عشق مجازی هم دو قسم است: صالح و فاسد.

عشق مجازی فاسد علاقه ای است که انسان به همنوع خود پیدا می کند؛ و این بر اثر امیال نفسانی و اغراض فاسد حیوانی است. در باره این عشق از امام صادق(ع) پرسیدند فرمود:
قلوبٌ خَلَت عن ذکرِاللهِ فَاَذاقَهَا اللهُ حُبَّ غَیرِهِ

دل هایی هستند که از یاد خدا خالی شده اند؛ خداوند این دل ها را گرفتار محبت اغیار کرده است
عشق هایی کز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود
اما عشق مجازی صالح که بسیار کم اتفاق افتاده، از امیال نفسانی خالی است. و این همان عشقی است که گاهی دامنگیر بعضی صلحا هم شده است. و بهترین شاهد، قصه رجبعلی خیاط است که در آغاز سلوکش اتفاق افتاد. دختری پری چهره او را به خود دعوت کرد بود، ولی شیخ جوان پرهیزگار به خاطر خدا او را ترک کرد و گفت : ای خدا! من این را به خاطر تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.
به دنبال این مناجات، عشق مجازی او به عشق حقیقی مبدل شد و شیخ به مقامات بلندی نائل گردید.
در تحول عشق مجازی به عشق حقیقی داستان ها گفته اند؛ از جمله در باره جوانی از کارگران ساختمان مسجد گوهر شاد که در مشهد و در کنار حرم امام رضا(ع) قرار دارد چنین نوشته اند که :
گوهرشاد خاتون، یکی از زنان محجبه متدیّن و مذهبی بوده که همیشه نقاب به صورت داشته و می خواست در کنار حرم امام رضا(ع) مسجدی بنا کند.

به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر می دهم، به شرط این که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانی نکنید و اخلاق اسلامی را رعایت کنید. او به کسانی که به وسیله حیوانات مصالح و بار به مسجد می آوردند، علاوه بر دستور قبلی گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هر جا که تشنه و گرسنه بودند، آب و علف بخورند، بر آن ها بار سنگین نگذاریدو اذیتشان نکنید. اما من مزد شما را دو برابر می دهم.

گوهرشاد هر روز برای سر کشی کارگران به مسجد می رفت، روزی طبق معمول برای سرکشی کارها به محل مسجد رفته بود، که در اثر باد، مقنعه و حجاب او کمی کنار رفت و یک کارگر جوان چهره او را دید
جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهر شاد صبر و طاقت از او ربود، تا آن جا که مریض شد و بیماری او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی آمد و گوهر شاد خاتون حالش را جویا شد. به او خبر دادند که جوان بیمار شده و در نتیجه به عیادت وی رفت.

چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر می شد، مادرش که احتمال از دست رفتن فرزندش را جدی گرفته بود تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند و گفت اگر جان خود را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع فرزندش را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود.

ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویی گفت: این مهم نیست؛ چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتی یک بنده خدا جلوگیری کنیم؟ و به مادرش گفت: برو به پسرت بگو من برای ازدواج با او آماده ام؛ ولی قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.

یکی این که مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز. اگر قبول داری به مسجد برو و تا چهل روز نماز و عبادت خدا را به جای آور. و شرط دوم این است که بعد از آماده شدن تو، من باید از شوهرم طلاق بگیرم، حال اگر تو شرط را می پذیری کار خود را شروع کن.

جوان عاشق وقتی پیغام گوهر شاد را شنید، از این مژده حالش خوب شد و گفت چهل روز که چیزی نیست اگر چهل سال هم بگویی حاضرم. جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید این که پاداش نمازهایش ازدواج و وصال همسری زیبا به نام گوهر شاد باشد.

روز چهلم فرا می رسید که گوهرشاد قاصدی فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد.

قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام می شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستی او هم شرط خود را انجام دهد. جوان عاشق که ابتدا به عشق گوهرشاد به نماز پرداخته بود و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد: به گوهرشاد خانم بگو اولاً از تو ممنونم و دوم این که من دیگر نیازی به ازدواج با تو ندارم.
قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد خانم نبودی؟! جوان گفت : آن وقت که عشق گوهرشاد مرا بیمار و بی تاب می کرد هنوز با معشوق حقیقی آشنا نشده بودم، ولی اکنون دلم به عشق خدا می تپد و جز او معشوقی نمی خواهم.اما از گوهرشاد هم ممنونم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعث شد تا معشوق حقیقی را پیدا کنم.
و آن جوان اولین پیش نماز مسجد گوهرشاد شد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و به تدریج فقیهی کامل و عارفی وارسته شد. گویند او کسی نیست جز آیت الله محمد صادق همدانی.(گلستان معنویت)
ما را هوس انجمنی نیست که عشاق
جز خلوت و در دل گله از یار نخواهند
به راستی عشق حقیقی چیست که این گونه انسان را دگرگون می سازد و روحش را در دریای موّاج حقیقت سِیر می دهد؟
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می آید

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *