خانه / اسلايد / تصمیم دشوار

تصمیم دشوار

تصمیم دشوار

قرآن به این پرسش پاسخ می دهد و می فرماید: «وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ» او این آرزو را داشت که او به راه راست بیاید و به سوی خداوند بازگردد.

زیرا بر این اعتقاد بود که ممکن است وضعیت انحرافی او حالتی گذرا باشد که در شخصیت او عمق و ریشه ندارد، شاید او از محیط پیرامونی خود متأثر شده باشد، شاید او از قوم خود و عشیره خود تأثیر پذیرفته باشد که نمی خواست از آنها دور شود و از راه عبادی آنان فاصله بگیرد.

در چنین اوضاعی ابراهیم (ع) این امید را داشت که این انحراف از پدرش زدوده شود. استغفار ابراهیم (ع) برای این بود که می خواست پدرش هدایت شود تا این که قلبش باز شود . اندیشه اش صفا یابد و احساساتش اوج بگیرد و زندگی اش نورانی شود و از نزدیکترین راه به خداوند نزدیک شود.

شاید به این می اندیشید که به اعتقاد انسانی کمک کرده باشد و عاطفه در خدمت رسالت قرار بگیرد، شاید به اینان می خواست چنین القا نماید که احساس رحمت و مهرورزی آنان را در بر بگیرد تا این که شاید حقیقت را در احساس خود در بربگیرند و حقیقت را در اندیشه های خود هم در بر بگیرند.

این آرزو در روح و ضمیر و عقل او رشد می کرد تا این که به همه تجارب و روشها و احساسات او راه یافت. ولی این آرزو کم کم رنگ باخت تا این که در خاک فرو رفت و حقیقت برای او روشن شد. و برای او روشن شد که کفر این فرد حالتی آنی نیست بلکه اعتقادی مسحتکم می باشد.

کفر در اندیشه انحرافی این انسان تبلور یافته است. زیرا او در اندیشه و عمل خود دشمن خداوند است.

او نسبت به سنگهایی اخلاص داشت که خود با دست خویش ساخته و پرداخته بود و راضی نبود خداوندی را بپرستد که وجود او را ساخته است. این انسان راضی نمی شد که بیندیشد و تأمل نماید و گفتگو نماید تا این که خطای فکر و گمراهی راهش برملا شود بلکه با اصرار فراوان از انحراف خود دفاع می نمود. زیرا از تغییر و دور شدن از عقیده آبا و اجدادی خود که بت می پرستیدند و تابع شرک بودند، می ترسید.

«فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ» زیرا او اصرار داشت که به عبادت بتان ادامه دهد و فرزندش ابراهیم (ع) را تحت فشار قرار داد و به دوری و اخراج از خانواده تهدیدش نمود. او به دور از همه عواطف انسانی، حتی در برنامه قوم خود برای سوزاندن ابراهیم (ع) نیز مشارکت ورزید. «تَبَرَّأَ مِنْهُ» زیرا خداوند از هر انسان دیگری به او نزدیکتر بود.

حتی اگر این انسان پدر او باشد. زیرا خداوند آفریدگار او بود که زندگی را به او بخشیده بود و از طریق قوانین موجود در آن از جمله ولادت از پدر، وجود او را در هستی مدیریت می کرد. چرا که خداوند اول و آخر شکل دادن به وجود او در نظام هستی و زندگی می باشد. «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأوَّاهٌ» او از معنویتی ناب و تابع و خاضع در برابر پروردگار برخوردار است.

همان خدایی که در موقع عبادت در برابر او می ایستد و از روی محبت و اندوه و خشوع و عبادت ، و بلکه خداوند را شفیع قرار می دهد و به او توسل می جوید و در مواردی که قضا و اراده حتمی نمی دید، از خداوند درخواست می نمود.

همچنین ببینید

روزه تسلط بر نفس و قرب الهیست 

روزه تسلط بر نفس و قرب الهیست « روزه پرهیزکاری و قرب الهی است برای …

گناهکار در قفس است

گناهکار در قفس است بزرگی می گفت: گناهانتان شما را در قفس حبس کرده، استغفار …

با توبه اماده ضیافه الله شویم

با توبه اماده ضیافه الله شویم از جمله استعدادت و آمادگی ها برای حضور در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *