ساعتی برای آقا:
طرحی برای شب قدر
مولای من !..
.
یابن الحسن!..
.
ای باقیمانده ی خدا ! …
.
ای عزیز زهرا !…
.
عمری بر سفره کریمانه ات نشستم و در همان حال، به غفلت و معصیت گذراندم.
عمری در شدائد و گرفتاریها کاسه ی گدائیم را طمعکارانه به سویت دراز کردم و ناله ی”فاوف لنا الکیل” سردادم ا.
عمری با آبروی تو و پدرانت در پیشگاه خدا کارم را راه انداختم و بار سنگین گناهانم را به دوش شفاعت شما گذاشتم، اما بار هیچ غصه ای را از دوشتان برنداشتم حتی غصه ی خسران و حرمان خودم را !!….
عمری فقط من به شما التماس دعا گفتم و یادم رفت که به قول مرحوم آیه الله بهجت (رض) خود شما چه التماس دعاهایی از ما دارید!!…
چرا که امر غیبت باید با دعا و آمادگی شیعیان پایان پذیرد.
.
آقای من!…
.
اما ؛
اما قول میدهم امشب،در شبی با ارزشتر از یک عمر،وقتی قرآن را به سر گرفتم،وقتی نام همه ی قرآنهای ناطق، همه ی دردانه های خدا،همه ی اسماء حسنی را بر لب جاری کردم و دل را با یادشان صیقل دادم،
وقتی تمام آبروی ممکنات را نزد خدا به شفاعت آوردم،وقتی تمام وجودم غرق احساس قرب به پروردگار شد،حرفی از غصه های کوچک و بچه گانه ی خودم به میان نیاورم و از کمبود اسباب بازیهایم ننالم.
قول میدهم با تمام وجودم فقط فرج شما را التماس کنم.
میخواهم با دعای “خودم” در پایان قصه ی پر غصه ی غیبت، نقشی داشته باشم.
نقشی نه به ناچیزی خودمنقشی به بزرگی فضل و کرم خدا که خدا، خدای گنهکاران است!!!…
اما خوب میدانم که دعای ناقابل من را با کیمیای تضرع خودتان، جبران خواهید کرد !!…
اللهم عجل لولیک الفرج