عاشورا از دیدگاه مولوی
مولوی که خود به طور کامل بر عنصر عشق تکیه دارد، قصه عاشورا را نیز ورای همه دیدگاهها میبیند و در دیوان شمس در غزلی عشقش را به امام حسین و یارانش چنین ابراز میدارد:
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
و صفات عاشوریان را بر شمرده و موقعیتی برتر از بشر برای آنان بیان میکند و میگوید: کجایید ای شهان آسمانی؛ کجایید ای در زندان شکسته (در زندان جسم را شکستند و گشودند و پرواز کردند).
کجایید ای سبکروحان عاشق
پرندهتر زمرغان هوایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بینوایی
در آن بحرید، کاین عالم کف اوست
زمانی بیش دارید آشنایی
مولوی در اشعار فوق بینش خود را در فرستادگان آسمانی که برای آزادی و آزادسازی جامعه آمدهاند و در عین حال با باز کردن خزائن الهی، عروج در آگاهی و شهادت را به انسانها عرضه میدارند، بیان میکند.
مولوی سنی مذهب است، اما میخواهد با تاکید بر مظلومیت امام حسین بگوید آنقدر از مظلومیت میگویید که فضائل مخفی گشتهاند. او اعتقاد داشت بحثهای کلامی، انگیزه امام را در قیام عاشورا پنهان میکند.
آری! مساله اساسی همان «هدف امام حسین» است، و این موضوع باید بیشتر بیان شود. پس درباره موضوع اول که حماسی و چگونگی شهادت است، خیلی گفته شده؛ گر چه تحریفاتی هم در این زمینه وجود دارد. و نیز مساله مهم، هدف و چرایی شهادت است که باز هم به مطالعات بیشتری نیاز دارد.
اما آنچه دربارهاش خیلی کم گفته شده مساله غیر عاشورایی حسین است؛ یعنی همان شناخت شخصیتی و عرفانی حسین.