نقش اخلاق در زندگي بشر
بنابراين، يکي از مهمترين بحثهاي قرآن که هدف پيامبران را نيز شکل ميدهد، مسأله «اخلاق» است. به بيان ديگر، بدون اخلاق، نه دين براي انسان مفهومي دارد و نه دنياي انسانها سامان ميگيرد.
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند قومي که گشت فاقد اخلاق، مردني است
در قرآن کريم سه نوع اخلاق مطرح است:
۱٫ اخلاق الاهي: يعني آياتي که درباره يکسري اعمالي است که انسان بايد در مورد رابطهاش با خداوند انجام دهد.
۲٫ اخلاق فردي: يعني بشر بايد براي تربيت خويش چه کارهايي را انجام دهد. اخلاق فردي ابتدا به خود انسان مربوط ميشود و از او به ديگران سرايت ميکند. از طرفي ديگر بر ارتباط انسان با خدا تأثير ميگذارد. بنابراين، اخلاق فردي، مجموعه رفتارهايي است که اصالتاً به خود انسان مربوط ميشود و بالعرض، به ديگران نيز ارتباط پيدا ميکنند.
۳٫ اخلاق اجتماعي: مراد، کارهايي است که انسان بايد در ارتباط با ديگران انجام دهد. موضوع مورد بحث ما اخلاق فردي است؛ يعني مجموعه دستورالعملهايي که به انسان ميآموزد چگونه هر اخلاق رذيلهاي را از خود دور سازد، چه عملي موجب کمال او ميشود و چه عملي وي را از رسيدن به رشد و کمال باز ميدارد.
آيات بسياري در رابطه با انسان نازل شده است؛ چرا که انسان موجود باهوشي است و بيشترين مشکل او در صورت عدم تزکيه و تربيت اخلاقي، از همين باهوش بودن سرچشمه ميگيرد. غرايزي در وجود انسان است که در صورت تعديل نشدن آنها و يا استفاده نکردن از نعمت گرانبهاي عقل، فجايع زيادي را به بار ميآورد.
براي مثال، ميتوان به دانشمنداني اشاره کرد که با استفاده از اختراعات و پيشرفت تکنولوژي، به ساخت انواع سلاحهاي کشتار جمعي ميپردازند و براي فروش توليدات خود و کسب سودهاي کلان، به جنگافروزي ميپردازند و سبب ميشوند عدهاي از انسانهاي بيگناه قرباني شوند. يعني، با سوء استفاده از نعمت عقل که خداوند براي رشد و کمال بشر به او عطا نموده، به جايي ميرسند که در مورد آنها فقط ميتوان گفت: «خسر الدنيا و الأخرة» هستند.