صبر و شهادت
یکی از صفات عشاق، صبر است، و صبر هم ثمره معرفت است، و با صبر میتوان به عزت دست یافت. اهل تحقیق گفتهاند:
تجرع الصبر إن عشتَ حمیداً و إن متَّ، متَ شهیداً؛
جرعهای از زهر صابری نوش کن، تا اگر زنده بمانی حمید باشی و اگر بمیری شهید باشی.
فرق بین دو گروه در کربلا
فرق بین دو گروه در کربلا این بود که گروهی برای گرفتن جایزه و منافع مادی آمده بودند، آنان میگفتند چقدر میدهی؟ چون به طمع مال و یا جاه و مقام و برای غنائم به کربلا آمدهاند. ولی گروه دوم برای ایثار و قرب الهی به کربلا آمده بودند و میگفتند آمدهایم جان را فدا کنیم.اینها برای ایثار آمده بودند.
سلاح سپاه ابن سعد، اسب و شمشیر و نیزه اما سلاح سپاه حسین، معرفت و ایمان به خدا، تقوای الهی و ایمان به هدف بود. آنان میگفتند سلاح ما عشق و وفا و صفا است.
روز عاشورا نمایشگاهی بود که تاجران فضائل الهی آمده بودند تا کالاهای خود را به نمایش گذارند. آنچه همه داشتند، کالای عشق و ایثار و اخلاص بود. زیرا حسین یاران خود را انتخاب کرده و برای آنان شروطی سخت قرار داده بود:
من کان باذلاً فینا مُهجَتَهُ؛
کسی همراه ما بیاید که شیره جانش را در راه ما بذل کند.
اما کیست که به این ندا جواب مثبت دهد؟ کسی که گرفتار دنیا و ظواهر فریبنده آن است، نمیتواند به امام خود لبیک بگوید. بنابراین در ابتدا یاران امام بیشتر بودند، اما قابلیت همراهی را نداشتند؛ زیرا امام ایثارگرانی چون حبیب بن مظاهر و ظهیر و… میخواست. آنانی که با حسین ماندند گویی از محیط جسم و قدرت ماده به کلی دور بودند. در زیارت میخوانیم:
السلام علیک وعلی الارواح التی حَلّت بفنائک؛
سلام بر تو و بر «ارواح» پاکانی که به آستان مقدست سر سپردند.
لذا این دلدادگان سر از پا نمیشناختند و کربلا را میدان مسابقه قرار داده بودند. پیروان حسین از لحاظ عدد کم بودند، اما از بس سلاح روحی و اخلاقی داشتند، که میدان کربلا محل عرضه کالای فضائل شده بود.
آنان کالاهای بینظیری داشتند که در کمتر بازاری این همه فضائل یکجا یافت میشود. همگی، کالای معرفت الهی، محبت و عشق، و متاع ایثار و گذشت و فداکاری به همراه آورده بودند، و همه را در طبق اخلاص در معرض نمایش نهادند و به دوست تقدیم کردند.
مرگ، شیرین است
شب عاشورا همان شب موعود است و همه در شور و شوق هستند. حتی بعضی شوخی میکردند. و در پاسخ اعتراض میگفتند: به خدا به عمرم این طور شوخی نکردهام اما حالا شوق شهادت و لقاء الله را دارم.
حال بنگر، نمایش عشق و محبت و معرفت در کودکی که هنوز سیزده سال از عمرش را به اتمام نرسانده است. او میترسد از قافله عشاق عقب بماند. او هم کالای، عشق و محبت و معرفت آورده است.
وقتی امام زمانش میگوید: «ای قوم! اینها فقط با من کار دارند، هر کس میخواهد برود از تاریکی شب استفاده کند و برود؛ زیرا هر کس بماند، کشته میشود، فردا همه کشته میشوند». یاران میگفتند: جان فدای امام میکنیم، یکی میگفت: اگر رفتم و تو را تنها گذاشتم، جواب رسول خدا را چه بدهم. دیگری میگفت کاش صد جان داشتم و فدا میکردم. و حضرت قاسم بن الحسن، با نگرانی میپرسد: «واَنا فی من یُقتَل»، آیا من هم جزء کشتهها خواهم بود؟ امام از او میپرسد: «کیف عندک الموت»، مرگ نزد تو چگونه است؟ جواب میدهد: «الموت احلی من العسل»، مرگ نزد من شیرینتر از عسل است!
این چگونه معرفتی است؟ و چگونه مرگ شیرین است؟ آنهم نزد کودکی ۱۳ساله؟! ما نمیتوانیم این معرفت و عشق را درک کنیم؛ چون مانند کرم ابریشم در ماده و مادیات خفه شدهایم. بنابراین برای قاسم بن الحسن در مراسم عاشورا جشن عروسی میگیرند و عروسی قاسم و روضههایی میخوانند، که به قول استاد مطهری: اگر امام حسین باشد میگوید: این قاسم که شما میگویید، قاسم من نیست.
باید اعتراف کنیم که ما از درک این معرفت و عشق عاجزیم.
همچنین ببینید
هدایت تکوینی:
هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …
هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :
هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …
بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام
🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام 🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …