آنچه در باره نفس گفته اند
نظرات مختلفی در باره نفس بیان شده:
امام علی(ع) می فرماید:نفس گوهری گرانبهاست که هر کس آن را حفظ کرد، موجب ترفیع آن می گردد.
متکلمین گفته اند:نفس عبارت است از اجزای اصلی بدن که در قیامت مورد سئوال قرار می گیرد.
محققین گفته اند:نفس عبارت است از جسمی نورانی از عالم قدس که در بدن مانند چراغی است که نورش به همه اجزای بدن می رسد.
فلاسفه گفته اند:نفس گوهری است ملکوتی که بدن را برای نیازهایش به کار می گیرد.
نفس شامل مجموعه ی احساسات ، غرائز و عواطف آدمی است، هر کاری بخواهد بکند باید از بدن و اعضاء و جوارح کمک بگیرد، بر خلاف عقل که گوهری جبروتی است و در کارهایش نیاز به بدن ندارد.
نفس ذاتاَ مجرد است اما از نظر عمل مادی می باشد، اما عقل از نظر ذات و عمل هر دو مجرد است.
می توان گفت: نفس دو معنا دارد.
۱ ـ نفس گفته می شود و از آن ، حیثیت و ناحیه وجود انسان قصد می شود که اگر کنترل نشود و عقل با کمک نیروی بازدارنده ایمان ، آن را در حال اعتدال بین افراط و تفریط نگاه ندارد، سبب شقاوت و سقوط انسان می گردد.
لذا باید عقل با نیروی باز دارنده ایمان ، نفوسی را که سستی و وقوف و عقب ماندگی و تنبلی دارند به پیش براند و نفوس سرکش و افراطی را از طغیان باز دارد.
این بُعد وجود انسان همان غرائز گوناگون او مثل ، «غریزه شهوت و غضب، و حب نفس، حب جاه و سایر میلها و غرائز است. که اگر چه همه را تحت سه قوه « شهویه و غضبیه و واهمه» می شمارند،
اما وجود انسان میدان عملیات این غرائز و تنازع آن است و به این ملاحظه نفس در برابر عقل گفته می شود.
۲ـ و گاهی نیز نفس گفته می شود و از آن یکی از حالات و شئوون آن قصد می شود.
مانند: « اماره ، لوامه ، و مطمئنه » زیرا که بُعد مجرد انسان دارای شئوون و مراتبی است پائین ترین آن نفس امارة بسؤء است
که مربوط به حالت نقص و مرحله ای است که انسان از درون میل به کج روی و افراط و تفریط در امور زندگی و گرایش به بدی و شرور دارد و از خیر و حالت تعادل در انتخاب و گرایش منحرف می شود.
حقیقت انسان بُعد ملکوتی اوست
حقیقت انسان همان بُعد باطنی او یعنی روح و قلب و نفس اوست، که همگی به حقیقت واحدی اشاره دارد و آن بُعد مجرد و حقیقت انسان است. چون منبع زندگی و حیات انسان است.
به آن روح می گویند، و به آن عقل می گویند چون نیروی درک، محاسبه، مقایسه، نتیجه گیری و عاقبت اندیشی در آن نهفته است.
و به آن نفس می گویند چون به تدبیر بدن و بُعد طبیعی انسان می پردازد، و به آن قلب گفته می شود چون مرکز تحول، در دگرگونی، عواطف و حالات مختلف انسان است.
قلب چیست ؟
در قرآن کریم ۱۳۲ مرتبه سخن از قلب به میان آمده است.
منظور از قلب در اصطلاح قرآن آن عضو عضلانی در سمت چپ بدن نیست، بلکه و مقصود از آن وجود ارزشمند و بلند مرتبه ی عقل و فهم و مرکز فرماندهی و ادراکات است.
قلب یعنی دگرگونی که دارای دو چهره انقلاب و تغییر است. همانطور که قلب جسمی دو کار انجام می دهد، یعنی خون را می گیرد و پس می دهد.
و این گرفتن و دادن ، آغاز یک رویکرد تازه است ـ قلب معنوی هم حالات و جلوه هائی دارد، که بهترین حالت آن نفس مطمئنه، راضیه و مرضیه است.
منبع. کتاب صفای دل