بی تاب شدن از صدا مؤذن پیامبر (ص)
روایت شده وقتی پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به شهادت رسید بلال از گفتن اذان خودداری کرد و گفت: من بعد از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برای احدی اذان نخواهم گفت.
یک روز فاطمه ی زهراء سلام الله علیها فرمود: من دوست دارم صدای اذان مؤذن پدرم را بشنوم، هنگامی که این سخن به گوش بلال رسید مشغول گفتن اذان شد.
موقعی که بلال دو مرتبه گفت: «اللهُ اَکْبَرُ»، حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها به یاد روزگار پدرش رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم افتاد و نتوانست از گریه خودداری نماید وقتی بلال گفت:« اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»، فاطمه ی اطهر سلام الله علیها فریادی زد و با صورت به روی زمین افتاد و غش کرد! !
مردم به بلال گفتند: از گفتن اذان خودداری کن!
زیرا فاطمه دختر پیغمبر از دنیا رفت و مردم این طور فکر کردند که حضرت فاطمه سلام الله علیها به شهادت رسیده است!
بلال پس از این جریان اذان را قطع نمود و آن را تمام نکرد.
زمانی که فاطمه ی زهراء سلام الله علیها به هوش آمد به بلال فرمود: اذان را تمام کن، ولی بلال نپذیرفت و به حضرت زهراء سلام الله علیها گفت: ای بزرگترین زنان!
من از اینکه تو هر گاه صدای اذان مرا می شنوی و این همه احساس ناراحتی می کنی می ترسم. لذا حضرت فاطمه سلام الله علیها وی را معاف نمود {۱}.
{۱}دانشنامه اسلامی، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام، ص۱۵۲