يحيى برمكى گفته است : من با جابر براى زيارت امام حسين (عليه السلام) به طرف كربلا حركت كرديم . شب نوزدهم از ماه صفر به يك فرسخى كربلا فرود آمديم .
همسر من (خديجه ) در خيمه خود بود، من و جابر در گوشه اى با يك ديگر گفت و گو داشتيم كه فردا به كربلا رفته و مراسم سوگوارى برپا مى كنيم .
در اين ميان صداى همسرم (خديجه ) به گريه و ناله بلند شد، رفتم ببينم چه خبر شده ، ديدم با موى پريشان و اشك ريزان و ناله و فغان است .
پرسيدم چه شده ؟ گفت : اكنون فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را در عالم رؤ يا با جامه سياه و چهار هزار حوريه و لواى عزا ديدم كه وارد صحراى كربلا شدند، به محضى كه نظر فاطمه زهرا به قبر مظلوم كربلا افتاد، چنان ناله از دل بر آورد كه زمين و آسمان به لرزه در آمد و با صداى بلند مى فرمود: اى شهيد مادر، اى غريب مادر، اى مظلوم مادر، و اى مقتول بى يار و ياور! يك يك مصايب فرزندش را مى شمرد و ندبه مى كرد و همه را به گريه در آورد.
سپس به حوريه اى فرمود: برو به مدينه به پدرم بگو: فاطمه كنار قبر حسين آمده ، چون فردا روز اربعين است مى خواهد لواى عزا بر پا بدارد و منتظر شما است .
به حوريه ديگر فرمود: برو به نجف ، على را خبر كن . سپس دوباره خود را روى قبر فرزندش انداخت و ناله سر داد. مرد محاسن سفيدى با مردى ديگر ظاهر شدند و از پى آن دو جوان سبزپوش آمد، از حوريه اى پرسيدم : ايشان كيستند؟ گفت : اولى رسول خدا، دومى على مرتضى ، سومى امام مجتبى .
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) نزديك فاطمه زهرا(سلام الله عليها) آمد و تسلى مى داد و مى فرمود: اى نور ديده ! اين قدر ناله مكن كه ساكنان آسمانها به خروش آمدند. فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بر اثر حزن شديدى كه داشت جواب نداد، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) به على (عليه السلام) فرمودند: يا على ! شما دخترم را تسلى دهيد و ايشان به امام حسن (عليه السلام) فرمودند كه مادر را تسلى دهد. امام حسن محتبى (عليه السلام) نزد مادر آمد و گفت : السلام عليك يا اماه !
من فرزند دلبندت حسن هستم كه جگرش از زهر جفا پاره پاره شده از تو مى خواهم كه ناله نكنى و سر از روى قبر برادرم بردارى ، چرا كه خلق عالم را بى قرار كردى .
آن گاه سر از قبر برداشت ، شيشه اى پر آب در دست داشت ، به او داد و فرمود: اى فرزند اين شيشه را نگاه دار كه اشك چشم عزاداران حسينم هست .
سپس رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) با ارواح تمام انبياء و اولياء و زنان با ايمان به فاطمه زهرا(سلام الله عليها) سلام كردند و در برابر او صف كشيده و مشغول عزادارى شدند{۱}.
{۱}۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)، عباس عزیزی، ص۱۳۵