محروميت از رحمت خدا
با نافرماني مکرر انسان، کار به جايي ميرسد که آدمي مورد اين خطاب خداوند قرار ميگيرد: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْام لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ»؛ بيترديد براي كساني كه [به خدا و آياتش] كافرند، مساوي است چه [از عذاب] بيمشان دهي يا بيمشان ندهي، ايمان نميآورند.
يعني، اي پيامبر! چه اين افراد را اندرز و تذکر دهي و چه ندهي آنها ايمان نميآورند.
در جاي ديگر ميفرمايد: «سَوَاء عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْام لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»؛ براي آنان يكسان است چه براي آنان آمرزش بخواهي چه نخواهي، خدا هرگز آنان را نميآمرزد. همانا خدا مردم فاسق را هدايت نميكند.
يعني، اي پيامبر! تو چه براي اين افراد استغفار کني و چه نکني، خداوند اينها را نميبخشد.
بهراستي چرا خداوند اين افراد را نميبخشد؟ رحمت خدا همه چيز را از ابتدا تا انتها فراگرفته و يکي از گناهان کبيره، نااميدي از رحمت او است. پس چرا خداوند پيامبرش را اين گونه مورد خطاب قرار ميدهد؟!
در واقع، حال اين افراد مانند حال همان بيماري است که ديگر دارو و پرهيز کردن از غذاهاي ممنوعه هيچ نفعي براي او نخواهد داشت؛ يعني دکتر جوابش داده و مرض او قابل علاج نيست و به قول معروف، شفاي او نيازمند معجزه است. قلب انسان نيز گاه در اثر ارتکاب به گناهان فراوان، سياه ميشود و ديگر با آن تفقه نميکند.
«لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا»؛ آنان را دلهايي است كه به وسيله آن [معارف الاهي را] درنمييابند.
يعني، کلام خدا و پيامبر و واعظ را ميشنوند، اما هيچ تأثيري در آنها نميکند. حتي اگر تأثير اندکي بر آنها بگذارد، به سرعت تأثير آن از بين ميرود.
در اين حالت خداوند به آنها ميفرمايد: «اعملوا ماشئتم». هر کاري ميخواهيد انجام دهيد! در جايي ديگر ميفرمايد: «اعبدوا ما شئتم»، هر چه را که مايل هستيد، مورد پرستش قرار دهيد. در واقع، اينها کساني هستند که پزشک جوابشان کرده است.
پس بايد ديد، آيا قلب ما بيمار است يا نه؟ اگر بيمار است، بايد چه کاري انجام دهيم تا شفا پيدا کنيم؟ و اگر بيمار نيست، چه عملي را انجام دهيم که مبتلا نگرديم؟ کسي که تصور ميکند هيچگونه بيماريندارد، بهشدت در اشتباه است و در واقع خود را نشناخته است؛ مگر سالکاني که با مجاهدت به اين مقام رسيده باشند.
بيان ميکنند که حضرت عيسي به مردم شهري فرمودند: بيماران شهرتان را براي شفا گرفتن نزد من بياوريد. چند نفر را که بيمار جسمي بودند، نزد حضرت آوردند. ايشان نگاهي به بيماران کرد و فرمود: اگر تعداد همه افراد سالم در اين شهر، همين قدر هم باشد، خوب است. يعني باز هم جاي شکرش باقي است که افرادي سالم هر چند کم در شهرها باشند. منظور حضرت عيسي از سالم بودن، همانا سلامت روحي است.
بنابراين، در مييابيم که بيشتر انسانها با بيمارهاي روحي دست و پنجه نرم ميکنند و خود از اين امر بيخبر هستند.
همچنین ببینید
بالاترین تسبیح /حقیقت تسبیح چیست؟
بالاترین تسبیح بالاترین تسبیح آنست که از درک صفت ربوبی اعلی و عظیم برآید ومخصوص …
چطور نماز را در زندگی خود پیاده کنیم؟
⁉️چطور نماز را در زندگی خود پیاده کنیم؟ ✅پیاده شدن نماز در زندگی یعنی حس …
تسبيح حمد خدای سبحان
تسبيح حمد خدای سبحان این که همه موجودات تسبیح میگویند که کلمه جامع این صفات …