چند سوال عرفانی
آیا ممکن است انسان به این حد از آگاهی و معرفت برسد؟ و آیا این معرفت و تجلیات الهی بدون مقدمه و در همان چند روز عاشورایی برای آنها بهوجود آمده بود؟ این چه عشقی بود که در حسین تجلی یافته بود؟ پس توجه به این قضایا، عطر دیگری از عاشورا را به مشام عاشقان ولایت میرساند.
قضایای عرفانی عاشورا
قضایای مربوط به قیام عاشورا، جلوههای شخصیتی و عرفانی حسین و یارانش بود. آنها کسانی بودند که مانند انسانهای کامل آیینه خدانما بودند، آنچه فکر میکردند عمل هم مینمودند و اخلاص خود را در عمل نشان دادند. به عبارت دیگر؛ عمل حسین جلوه مجسم تفکر او بود و با پیوستگی عرفه و عاشورا، وآن مناجاتهای عاشقانهبا محبوب، میتوان عرفه را عرفان نظری و عاشورا را عرفان عملی حسین بن علی دانست.
پیوند عرفات با عاشورا
گفتیم که برای شناخت حسین از جنبه عرفانی، باید عاشورا را با دعای عرفه پیوند داد؛ یعنی تجسم دعای عرفه در روز عاشورا است. در عرفه عرفان نظری و در عاشورا عرفان عملی به هم پیوستهاند؛ «عشق و شهادت و عرفان» به هم گره میخورد و شخصیتی ملکوتی بالاتر از زمان و مکان به وجود میآورد. از این رو بشر هنوز به تکاملی نرسیده که بتواند حسین بن علی را بشناسد؛ کما اینکه هنوز شخصیت رسول و علی برای بشر شناخته نشده است.
شخصی میگفت علی هزار سال قبل از زمانش متولد شد؛ یعنی او را مردمی که بعد از هزار سال بیایند خواهند شناخت. اما همین طور که میبینیم، بعد از هزار وچهارصد سال هنوز هم علی را نشناختهاند؛ چون ابزار شناخت اهل بیت را در دست ندارند!
این کلمات را تا چه اندازه درک میکنیم: «کلهم نورٌ واحد» همه اهل بیت نور واحد هستند. و یا کلام رسول اکرم به جابر که از اولین مخلوق میپرسد و حضرت میفرماید: «اول ما خلق الله نور نبیک یا جابر» (اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور نبی تو بود ای جابر) پس برای شناخت اهل بیت و انسان کامل، به معرفت و شناخت دیگری نیاز است.
عشق به محبوب
یکی از مشخصاتی که در مورد اولیای الهی و انسانهای کامل گفتهاند، عشق به محبوب است و این عشق چنان حسین را مجذوب کرده که روح او سودای وصال یار دارد. این عشق در اعمالشان ظهور مییابد و گنجهایی از کمالات حسین که مخفی بود، در روز عاشورا نمایان شدند. این عشق و محبت الهی، چنان انرژی مثبتی در محیط تاریخی و جغرافی کربلا ایجاد میکند که هنوز هم این انرژی در «عالم وجود» جریان دارد.
عشق را گوهر برون از کون وکانی دیگر است
کشتگان عشق را از وصل، جانی دیگر است
بر سرهر کوچه هرکس داستانی میزند
داستان عاشقان خود داستانی دیگر است
عشق حقیقی و عشق مجازی
عامه مردم برای انجام هر کاری مصلحت خود را در نظر دارند؛ یعنی قبل از اقدام هر کار حساب سود و زیان آن را میکنند که چقدر منفعت مادی برایشان دارد؛ تا جایی که گاهی در ازدواجها ابتدا امکانات طرف فرد را محاسبه میکنند بعد عاشق او میشوند! اما اولیای الهی خودی نمیبینند که مصلحت آن را در نظر بگیرند؛ بلکه فانی در محبوب هستند: «پسندم آنچه را جانان پسندد».
به تعبیر مولوی: چون لبریز از عشق محبوب است، هر چه میکند عین اراده محبوب است. و عارف واصل، «ولی خداست» و ولی خداوند قائم به خداوند است.
کمالات خداوند در او تجلی دارد. بنابراین فرق حسین با مردم عادی همان عشق مجازی و عشق حقیقی است. حسین عارفی فانی فی الله و عارفی واصل است. و زبان حال عرفا چنین است:
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خاندان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو، هر دو جهان را چه کند