لقاء الله
لقاء الله غایت آمال عارفان و نهایت آرزوی سالکان الی الله است، که در قرآن بدان اشاره شده:
{یا ایها الانسان إنک کادح الا ربک قدحاً فملاقیه}؛
ای انسان! مسلماَ تو با تلاش و رنجی فراوان به سوی پروردگارت میروی، پس به لقایش خواهی رسید.
این آیه مقصد و منتهای انسان را که لقاء الله است بیان میکند. این لقاء الله آسان به دست نمیآید، بلکه انسان باید برای آن تلاش کند. قرآن میفرماید:
{فمن کان یرجوا لقاءَ ربه فلیعمل عملاَ صالحاَ و لا یشرک بعبادة ربه احداَ}؛
پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد، باید عمل شایسته کند و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
از این رو در سیر الی الله قرآن میفرماید: {انک کادح الی ربک}؛
همه به سوی خدا در حال سیر هستند و همه هم به لقاء الله میرسند، و این لقاء عام و حتمی است.
یعنی همه انسانها به لقاءالله میپیوندند، اما باید گفت: بعضی از انسانها به رحمت خدا نائل میشوند، ولی برخی دیگر به غضب خدا گرفتار میآیند. پس، هر انسانی به لقاء الله میرسد، منتهی باید بداند که خداوند در عین «ارحم الراحمین» بودن، «اشد المعاقبین» نیز میباشد. بنابراین لقاء الله چندین معنا دارد؛ از جمله: ملاقات مرگ، لقاء ثواب خداوند، ملاقات آخرت، ملاقات با اولیای الهی، و فناء در اسماء و صفات الهی؛ به این معنا که انسان سالک و محب خدا همه چیز خود را در سایه حق میبیند، لذا انسان سالک و محب، لقاء الله را بر بقاء خویش ترجیح میدهند. و ثمره این لقاء الله، حصول اراده خلاّق، مثل اراده خالق هستی میباشد.
همچنین ثمره لقاء الله، حصول رضایت خالق هستی بخش انسان است، و آیا عزت و عظمتی بالاتر از آن است که خداوند از بنده راضی باشد؟ زیرا تمام هم و غم مخلوق، طلب رضای خالق است. حالا انسان به عنوان مخلوق با او معنا و هستی دارد، و الا پوچ و بیارزش است. و این همه زینت و آرایش دنیای فانی همه فتنه و اسباب آزمایش انسان است تا معرفت و مرام او به اثبات برسد که آیا قدرت ترجیح رضای خالق خود را بر این لذات زودگذر دنیا دارد یا نه. دنیا دار امتحان است و اوست که میفرماید:
{الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ}؛
آنكه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد، و او تواناى شكستناپذير و بسيار آمرزنده است.
و نیز میفرماید:
{انَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}؛
مسلماً ما آنچه را [از درخت، نبات، حيوان، دريا و ديگر آثار] روى زمين است، زينت زمين قرار داديم تا آنان را آزمايش كنيم كه كدامشان از جهت عمل نيكوترند.
آری! خداوند همه چیز را بر روی زمین برای انسان زینت قرار داد، تا بندگان امتحان شوند که کدامین آنها نیکوکارتر هستند.
بنگر که این آیه چگونه با صراحت هدف را بیان میکند. حال خودمان را با این آیه بسنجیم، مبادا غافل از اصل هدف خلقت، از دنیا برویم که در روز حسرت جزو حسرت کشان باشیم، آن هم حسرت ابدی چنانکه امویان و ابن زیاد و تابعینشان گرفتار شدند.
روایات و قرآن مجید نیز ملاقات با خدا را تأکید کردهاند. خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
{ثم دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی}؛
(پیامبر در شب معراج) به بارگاه خداوند نزدیک شد، آن گاه نزدیکتر آمد، و بدان نزدیکی رسید که او به قدر دو کمان یا نزدیکتر از آن شد.
و در مناجات شعبانیه آمده:
والحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفاً؛
بار الها! مرا به نور عزتت که سراپا بهجت است برسان تا تو را بشناسم.
و در دعای کمیل آمده است:
یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک؛
ای معبود و آقا و پروردگارم! من [به فرض] بر عذاب تو صبر کنم، چگونه بر دوری از تو طاقت آورم؟
بر این اساس، اصل، ملاقات بنده با خداوند است و چگونگی آن هم به لیاقت و شایستی ملاقات کننده بستگی دارد.
هر که از تن بگذرد جانش دهندهر که گردد مبتلای درد هجرهر که بیسامان شود در راه عشق
هر که جان درباخت جانانش دهداز وصال دوست درمانش دهنددر دیار دوست سامانش دهند
شهدا در روز قیامت با اسماء جمال و کمال ملاقات میکنند و به وصال میرسند. اولیا نیز چون به این معرفت رسیدهاند، عاشق بیقرارند و از همه چیز خود میگذرند تا در عشق به کمال برسند. و هر گاه در عشق به کمال رسیدند، آماده شهادت میشوند. «شهید چون فانی از اوصاف خود شد، بقا به او مییابد».
کلّ من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام؛
هر کس بر روی زمین است فناپذیر است و تنها ذات با شکوه و ارجمند پروردگار باقی میماند.
آری! آنان که دل را زنده به عشق کردند، شهید راه حق شدند. آنان زندهاند، و بقا به حضرت حق و مقام عندالله یافتند از این رو نامشان جاودانه ماند. بقا به عشق و جاودانگی به حق، و فنای عاشق، افتخار بزرگی است که نصیب هر کسی نمیشود. شهید، نفس را میکُشد و به نفخه الهی ({نفخت فیه من روحی}) زنده میماند.