تفسیر عرفانی و تربیتی سوره بقره
راجع به نزول قرآن:
الم ﴿١﴾
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ﴿٢﴾
الم«۱»
در [وحى بودن و حقّانيّت] اين كتابِ [با عظمت] هيچ شكى نيست؛ سراسرش براى پرهيزكارانْ هدايت است .(۲)
اولین آیه سوره بقره حروف مقطعه است. این حروف به عنوان رمزهایی بین خدا و حضرت رسول(ص) میباشند.
اما قابل توجه اینکه :معمولاً پس از حروف مقطعه سخن از قرآن به میان آمده است،مانند:
« الم ﴿١﴾ ذَٰلِكَ الْكِتَابُ.»
يس ﴿١﴾ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ﴿٢﴾
يس«۱» سوگند به قرآن كريم(۲)
ولی در آیاتی دیگر می خوانیم:إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا ﴿٩﴾ اسراء
بی ترديد اين قرآن به استوارترين آيين هدايت می كند ، و به مؤمنانى كه كارهاى شايسته انجام می دهند ، مژده می دهد كه براى آنان پاداشى بزرگ است.
ونیز در سوره انعام آمده است:وَهَٰذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿١٥٥﴾
و اين [قرآن] كتابى پرفايده است كه ما آن را نازل كرديم پس آن را پيروى كنيد و [از مخالفت با آن] بپرهيزيد تا مشمول رحمت شويد.
در این آیات از ضمیر اشاره «هذا» که برای اشاره نزدیک به کار میرود استفاده شده است،اما چرا در آیات ابتدایی سورة بقره ضمیر اشاره «ذلک» که برای اشاره به دور به کار میرود، استفاده شده است؟
حال ممکن است این سؤال برای ما پیش بیاید که کتاب قرآن را که ما در دست داریم چرا از اشاره به دور استفاده شده است
مقدمه
هر چیزی ظاهر و باطنی دارد، مانند قران
و قرآن از عالم بالا (عالم ملکوت) به صورت تدریجی به عالم پایینتر تجلی پیدا کرده است تا اینکه به عالم ماده میرسد.قرآن کریم که تجلی خداوند است، گاهی به باطن آن در عالم ملکوت اشاره شده است که به همینرو، لفظ «ذلک» بیان شدهو آنجا که به ظاهر آن اشاره شده که ، لفظ «هذا» به کار رفته است.
امام علی(ع) در اینباره میفرماید:فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر أن یکونوا رأهخداوند سبحان در کتاب خود برای مردم متجلی شده است، بدون اینکه مردم او را ببینند.
پس، با توجه به این کلام امام علی(ع) درمییابیم که همانا قرآن کریم، تجلی خداوند سبحان است.و اگر قرآن کریم یک کتاب عادی مانند سایر کتب بود، ما با در دست داشتن آن، آغاز و پایان آن را در دست داشتیم و به همینرو، استفاده از لفظ «ذلک» جایز نبود.
اما قرآن مانند ریسمانی است که یک سر آن در عالم ملکوت و در نزد خداوند است:«ولدینا کتاب ینطق بالحق؛و نزد ما کتابی است که سخن میگوید به حق»
و سر دیگر آن در دست ما انسانهاست:«هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق؛این است کتاب ما که سخن میگوید بر ما به حق.»
همچنین، قرآن کریم در آیه شریفه ۱۰۳ سوره آل عمران نیز میفرماید:وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚهمگی به ریسمان الهی تمسک جویید و متفرق نگردید
بنابراین، ظاهر قرآن که مرحله نازل آن است، در نزد ماو مراحل عالیتر آن، که حقیقت قرآن میباشد در نزد فرشتگان است.
به آیات سوره عبس توجه کنید:کفِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ﴿١٣﴾ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿١٥﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ (۱۵)بی ترديد اين آيات قرآن مايه پند است .«۱۱»پس هركه خواست از آن پند گيرد «۱۲»در صحيفه هايى است ارزشمند«۱۳»بلند مرتبه و پاكيزه«۱۴»در دست سفيرانى«۱۵»بزرگوار و نيكوكار «۱۶ »با دست فرشتگانی به سوی پیامبر فرستاده شده است، » فرشتگانی که بزرگوار و نیکوکارند.»
پس، باطن و عمق و ریشه این کتاب «لدی اللهی» استکه از آن با لفظ «ذلک الکتاب» یاد شده است.و آن قسمتی از قرآن که قابل خواندن و نوشتن، فهم و قرائت و استدلال است «لدیالناسی» میباشد و با لفظ «هذا الکتاب» ذکر شده است.
اهل البیت(ع) «حبل ممدود» هستند.قرآن و اهلبیت(ع) که طبق حدیث حضرت رسول(ص) ثقلین هستند «حبل ممدود» میباشند.یعنی، قرآن و اهلبیت(ع) به عنوان واسطههایی بین ما و خداوند هستند.همانگونه که قرآن دارای ظاهر و باطن است،اهلبیت(ع) نیز دارای ظاهر و باطنی هستند.ما تنها میتوانیم جنبه ظاهری آنها را درک کنیم و جنبه باطنی و حقیقی آنها برای ما قابل درک نیست.
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ، بگو همانا من بشری همانند شما هستم اما بر من وحی نازل می شود.
باری، آیات ابتدایی سوره مبارکه زخرف به هر دو جنبه قرآن اشاره دارد:
حم ﴿١﴾ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿٢﴾ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٣﴾ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴿٤﴾
حم* سوگند به قرآن روشنبیان که ما قرآن را به زبان فصیح عربی مقدر داشتیم تا شما در فهم آن بیاندیشید(تا دانا شوید و سعادت ابدی یابید) و همانا این کتاب نزد ما در لوح محفوظ که اصل مخزن کتب آسمانی است، بسی بلندپایه و محکماساس است.»
آیه سوم، به ظاهر قرآن کریم اشاره دارد که با لفظ عربی بیان شده و برای ما قابل خواندن، نوشتن و حفظ کردن است؛اما مرحله بالاتر آن الفاظ، حقایقی است که در لوح محفوظ مقامی بلند دارد، همواره بوده و خواهد بود و اینچنین نیست که با نزول قرآن در آنجا دیگر نباشد.
اگر کتابی را که شما در اختیار دارید، به شخص دیگری دهید، دیگر در نزد شما نخواهد بود؛اما قرآن انزال است و تجافی نیست.تجافی به این معنی است که اگر در مکانی قرار بگیرد، در مکان دوم نیست. مثل باران
اما انزال قرآن به این معنی است که از عوالم بالاتر تجلی به مرحله پایینتر پیدا کرده تا اینکه به شکل ظاهری در دست ما است.و اصل و حقیقت آن آنجا است
عظمت قرآن در نزد مسلمانان به لحاظ عظمت ظاهری قرآن استو عظمت باطنی آن که دارای هفت یا هفتاد بطن است، همان عمق و معارف بلندی است که لدی اللهی است:
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿٧٧﴾ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ﴿٧٨﴾ لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿٧٩﴾ تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٨٠﴾ سوره واقعه
انسان برای درک ظاهر قرآن، نیازمند آموزش جهت قرائت الفاظ و تجوید و تفسیر است که تمام این علوم اکتسابی میباشند.اما برای درک باطن قرآن، ابتدا باید انسان مرحله اول یعنی درک ظاهر قرآن را طی کند تا به مرحله بالاتری برسد.