زمزمه عـرفان مطالب تربيتي، عرفاني و اخلاقي و كتاب‌هاي سركار خانم طاهره سادات زرگرمرادي
راه سعادت با قرآن در زندگي
چه کسي بيمار است؟
اکنون ببينيم که تعريف بيماري روحي چيست. امراض روحي همان رذائل اخلاقي مانند تکبر، حسد، غرور، کينه، بخل، خود بزرگ بيني و… است که انسان بايد براي معالجه آنها تلاش کند.
علم اخلاق، انسان را با بيماري‌هاي روحي آشنا مي‌کند، راه‌هاي پيشگيري از ابتلا به آنها را مي‌آموزد و در صورت وجود بيماري، دارو و درمان را براي انسان بيان مي‌کند.بنابراين با توجه به اين مسائل، انسان بايد دريابد که دليل ابتلا به هر بيماري، چه عاملي است و چگونه بايد براي معالجه آن اقدام کند.
و بداند زماني که مي‌ميرد و زندگي مادي او پايان مي‌يابد، بدن مادي‌اش را زير خاک قرار مي‌دهند؛ اما رذائل اخلاقي، قلب انسان را مي‌ميرانند و از بين مي‌برند. در اين نوع هلاکت، انسان نه زنده است به اين معني که از خوشي‌هاي زندگي و نعمت‌هاي الاهي لذت ببرد و نه مرده است که او را زير خاک قرار دهند.
به عبارتي ديگر، انساني که مبتلا به رذائل اخلاقي است، با اين‌که خداوند نعمت‌هاي فراواني را اعم از مادي و معنوي به او عنايت کرده است، هيچ‌گاه از آنها لذت نمي‌برد؛ چرا که اگر «حسود» است،
اين احساس از درون مانند «خوره» به جانش مي‌افتد و او را از بين مي‌برد و در نتيجه، يک لحظه احساس آرامش نمي‌کند و اگر متکبر است، همواره خود را از ديگران برتر مي‌بيند
و اين احساس باعث مي‌شود لذت نعمت‌هايي را که در اختيار دارد، درک نکند. سلامتي روح در آن است که به اخلاق قدسي (اخلاق خوب) متخلق گردد. انساني که متصف به اخلاق حسنه باشد، همواره در سلامت و آرامش است.
و اگر متصف به اخلاق ناپسند گردد، به بيماري‌هاي روحي مبتلا مي‌شود. همان‌طور که جسم بيمار به دارو و درمان و مراقبت‌هاي ويژه نياز دارد، روح بيمار انسان بيش از آن به مراقبت‌هاي ويژه نيازمند است.
براي مثال، کودکي را در نظر بگيريد که شاداب و سرزنده است. اگر اندکي به او پرخاش شود، شادابي‌اش به پژمردگي تبديل مي‌شود. همچنين در نظر بگيريد که همسرتان عصباني گردد،
تندخويي کند و با کلامي ناخوشايند شما را بيازرد؛ در اين صورت حتي وقتي به منظور جبران اشتباه خود براي شما هديه‌اي مي‌خرد، باز در ژرفاي خود از او ناراحت خواهيد بود.
به قول شاعر: مرنجان دلم را که اين مرغ وحشي ز بامي‌که برخاست مشکل نشيند، انسان بايد تا آنجا که ممکن است دل کسي را نرنجاند و اگر چنين اتفاقي افتاد، به سرعت براي اظهار پشيماني و عذرخواهي نزد آن شخص رفته، سعي کند با استفاده از کلمات زيبا ناراحتي را او برطرف کند، امّا باز هم حجابي بين آنها وجود خواهد داشت؛ زيرا گاهي حرف‌ها دل را مي‌شکنند.
هرکس به گونه‌اي دلم مي‌شکند بيگانه جدا دوست جدا مي‌شکند
بيگانه اگر مي‌شکند باکي نيست من در عجبم دوست چرا مي‌شکند
پس بايد سعي شود که مرد، دل زن را به درد نياورد و زن نيز غرور مرد را نشکند. با عقل ازدواج کن، با عشق زندگي کن و شکر نعمت‌هاي الاهي را به جاي آور که شکر نعمت، نعمت را افزون کند.