راه سعادت با قرآن در زندگي
براي عبادت، شناخت معبود ضروري است
سرلوحه اعمال يک انسان دانشمند اين سه پرسشنامه است که علي فرمودهاند: «رحم الله امرءٍ علم من أين و في أين والي أين»؛خداوند رحمت کند آن انساني را که بداند از کجا آمده، براي چه آمده و به کجا ميرود. اگر پاسخ اين سه پرسش را بيابي،هم به مبدأ خويش آشنايي پيدا ميکني و هم به معاد خود، و در اين ميان زندگي هدفمند ميگردد.
راستي آيا گاهي اين سؤالها براي شما هم پيش آمده؟و آيا جوابي دريافت کردهاي يا❓در جستجوي جواب رفتهاي؟
👈🏻حال بشنو از مولانا:
🌸روزها فکر من اين است و همه شب سخنم
🌸 که چرا غافل از احوال دل خويشتنم
🌸 ز کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود
🌸 به کجا ميروم آخر ننمايي وطنم
🌸 ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
🌸 يا چه بوده است مراد وي از اين ساختنم
🌸 جان که از عالم علوياست يقين ميدانم
🌸 رخت خود باز بر آنم که بدانجا فکنم
🌸 مرغ باغ ملکوتم، نيم از عالم خاک
🌸 چند روزي قفسي ساختهاند از بدنم
🌸خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
🌸به اميد سر کويش پر و بالي بزنم
🌸 تا به تحقق مرا منزل و ره ننمايي
🌸يک دم آرام نگيرم، نفسي دم نزنم
🌸من به خود نامدم اينجا که به خود باز روم
🌸آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
(مولوي)
✳ نکات جالبي در اين ابيات☝🏻 وجود دارد که شايسته انديشيدن و تأمل است🤔
با پاسخ به اين سؤالات👇🏻، اميد است خود را بهتر بشناسيم.
❓ ۱٫ چرا آدمي از اين امر مهم هدفيابي غافل ميماند؟
❓۲٫ من نبودم و هست شدم و ميدانم که عدم، هستي آفرين نيست.
که بود که در آفرينش من دست داشت؟
❓۳٫ درصورتي که به پندار غلط به خلاقيت پدر و مادر رجوعم دهند،
بينديشم که اگر روزي عيبي در چشم من به وجود آيد،
آيا اينان ميتوانند آن را رفع کنند؟
وقتي جواب منفي است به جستجوي خالق خويش باشم.🤔
❓۴٫ هنگامي که در وجود خويش مينگرم،
سر تا پاي وجودم همه ظهور قدرت حکيم دانايي است که هر عضو را به کاري گمارده،
آيا اين حکيم براي نيستي مرا آفريده؟
پس چه بوده است مراد وي از اين ساختنم؟!
❓۵٫ وقتي در آفرينش خود مينگرم علاوه بر بُعد مادي، ملکوتي با خود مييابم
که رنگ ماده و مُلکي ندارد.
در وجود من علم، محبت، کينه، انديشه و تفکر است.
عالمي ديگر را در وجود خويش مييابم که از عالم ماده برتر است.
آن عالم را از کجا آوردهام؟
و کدام دست، مرا اين گونه آفريد؟ 🤔
❓۶٫ اينجاست که آدمي به عالمي پي ميبرد که وراي اين جهان مادي است
و مييابد که در قفس تن محصور گشته؛
در نتيجه آرزو ميکند روزي اين قفس شکسته گردد و راهي به سوي آن عالم و پروردگار خويش بيابد.
❓۷٫ تا اين عوالم بر انسان روشن نشود و هدف از آغاز و سرنوشت خويش را نيابد، آسايش بر او حرام است.
ميدانم که ميروم، اما لنگرگاه اين کشتي کجاست؟ 🤔
❓۸٫ اولين نتيجه اين انديشه، دريافت اين مقدمه است که دست ديگري با من در کار است
و همان دست که مرا آورد و آفريد، باز براي رفتنم در کار است.