خانه / اسلايد / دین و خلافت

دین و خلافت

دین و خلافت

نامه امام علي(ع) به معاويه
  امام علي(ع) در نامه‌اي به معاويه به او ميگويد: زياد بن سميه براي تو نامه نوشت، هرکس بر دين علي است او را بکشيد. اي معاويه! مگر دين علي چه بود؟ اي معاويه! دين علي همان دين پسرعمويش پيغمبر است. آيا تو محمد بن عبدالله را مي‌شناسي؟ او همان کسي است که تو اکنون به نام او بر جايگاهش تکيه زده‌اي و بر جان و مال مردم حکومت مي‌کني. آنها را نکُشتي مگر اين‌که آنها ذکر اهل بيت داشتند.
متوجه شديد، که عداوت آنها با دين بود و با دين محمد(ص) و دين علي(ع) و حسين(ع) مخالف بودند. آنها براي خلافت که به ناحق از آن خود کردند، بدعتهاي فراواني در دين گذاشتند و اگر دين واقعي را مي‌شناختند، اين گونه نميشد. چنان‌که گفته شد، در مدت ۲۵سال در شام از اسلام واقعي خبري نبود و هرکس در زمان معاويه متولد شده بود، اسلام معاويه را فهميده بود.
خلاصه‌اي از ذکر واقعه حرّ و سوزاندن کعبه    
اين واقعه را مرحوم شيخ عباس قمي در کتاب تتمه المنتهي‌ (تاريخ خلفا) با ذکر منابع از تاريخ و عده‌اي از بزرگان اهل سنت بيان کرده که خلاصه‌اي از آن بيان ميشود:
بعد از شهادت امام حسين(ع) عده‌اي از مسلمانان به شام رفتند تا يزيد را بشناسند، که اين يزيد، که بود که حسين با او بيعت نکرد. ديدند آن قدر بدعت در دين گذاشتهاند، که يکي از علل قيام را بدعتها در دين ديدند.
آنها به عيناليقين مشاهده کردند که يزيد پيوسته مشغول است به شرب خمر و سگ بازي و حليف قمار و طنابير و آلات لهو و لعب، چون برگشتند به مدينه، اهل مدينه را به شنايع اعمال يزيد اخبار کردند.
مردم مدينه عامل يزيد را و ساير امويين را از مدينه بيرون کردند و سب و شتم را آشکار کردند و گفتند: کسي که قاتل اولاد رسول(ص) و ناکح محارم و تارک صلاة و شارب خمر است لياقت خلافت را ندارد.
پس با عبدالله بن حنظله (‌غسيل الملائکه) بيعت کردند، اين خبر چون گوشزد يزيد پليد شد، مسلم بن عقبه را که تعبير از او به مجرم و مسرف مي‌کنند، با لشکري فراوان از شام به مدينه گسيل داشت، مسرف با لشکر خويش چون نزديک به مدينه شد، به محلي که معروف به ” حرّه واقم ” است، رسيدند. اهل مدينه براي دفع آنان بيرون آمدند، لشکر يزيد شمشير در ميان ايشان کشيدند و حرب عظيمي واقع شد و جماعت بسياري از مردم مدينه مقتول گشتند، و مردم مدينه را تاب مقاومت نماند، لاجرم به مدينه گريختند و پناه به روضه مطهره نبوي (ص) برده و قبر منور آن حضرت را ملاذ خود قرار دادند.
لشکر مسرف نيز در مدينه ريختند و به هيچ وجه احترام قبر مطهر را نگه نداشتند و با اسبان خود داخل روضه منوره شدند و اسبهاي خود را درمسجد رسول(ص) جولان دادند و پيوسته از مردم مدينه کُشتند‌، تا روضه و مسجد پر از خون شد و تا قبر رسول (ص) خون رسيد! و اسبهاي ايشان در روضه که مابين قبر و منبر و روضهاي، از رياض جنت است، روث و بول کردند.
و چندان از مردم مدينه کُشت که مدائني از زهري روايت کرده که هفتصد نفر از وجوه ناس از قريش و انصار و مهاجرين و موالي کشته شدند، و از ساير مردمان غيرمعروف از زن و مرد و حُر و عبد، که عدد مقتولين ده هزار تن به شمار رفت. و اموال و زنان اهل مدينه را تا سه روز برلشکر خويش مباح داشت.
فسق و فساد و زنا را مباح ساختند تا به حدي که نقل شده که در مسجد رسول(ص) زنا کردند!؟ و مدائني روايت کرده که: بعد از واقعه حرّه، هزار زن بي‌شوهر فرزند زنا متولد کردند‌، و ايشان را اولادالحره ناميدند.
و بالجمله، چون مُسرف به قتل و زنا بپرداخت، مردم را به بيعت يزيد بر عهد عبوديت و بندگي خواند و هر که ابا مي‌کرد او را مي‌کشت.
و چون مسرف بن عقبه از کار مدينه فارغ شد، به قصد دفع عبدالله بن زبير و اهل مکه به امر يزيد عازم مکه شد ..‌. و دور مکه را احاطه کردند. عبدالله بن زبير با مختار بن ابي عبيده وجمعي ديگر که با عبدالله بيعت کرده بودند پناه به خانه خدا بردند، پس لشکر شام در بالاي کوههاي مکه که مشرف بر خانه‌ها و مسجدالحرام است اجتماع کردند، وتعبيه منجنيق نمودند و پيوسته سنگ و نفت بر کعبه و مسجد مي‌افکندند، وجامه‌ها از پنبه وکتان و نفت آلوده مي‌ساختند، و بر خانه خدا مي‌انداختند تا آن‌که کعبه معظمه به سوخت و بناي آن منهدم گشت و ديوارهاي آن برهم ريخت، و شاخهاي گوسفندي که به جهت فداي اسماعيل(ع) آمده بود، و بر سقف خانه آويخته بودند هم سوخته شد(۵) وابتداي اين واقعه در روز شنبه سوم ربيع الاول سال ۶۴ يازده روز به مرگ يزيد مانده بود.
و بالجمله، از آسيب سنگ و آتش و شمشير و ساير ظلم و تعديات لشکر شام کار بر اهل مکه سخت شد تا آن‌که خداي عزوجل يزيد را مهلت نداده به جحيم پيوست، خبر مرگش به مکه رسيد و لشکر به جانب شام روانه شدند و اهل مکه از آسيب ايشان راحت شدند.
معرفي يزيد از زبان خودش
از جمله اشعار و کلام او که دلالت بر کفر و زندقه اش دارد شعر معروفي است که در وصف شراب گفته:

فان حرمت يوما علي دين احمدي

فخذ‌ها علي دين المسيح بن مريم

اگر روزي شراب در دين احمد حرام شد، تو آن شراب را از دين مسيح بن مريم بگير‌(و حلال بدان)
   در قسمتي از اشعار يزيد آمده، خورشيد کوچک شراب که برج آن در ته خمره شراب است و مشرق آن ساقي شراب ومغرب آن دهان من‌ (شرابخوار) است‌.
و جماعتي از مورخين گفتهاند که بعد از ورود اهلبيت(س) به مجلس يزيد، چون سر مبارک حسين(ع) را آوردند، يزيد اهل شام را جمع کرد، و در برابر اهل بيت و اطفال حسين(ع)‌، با چوب خيزران بر لب و دندان آن مظلوم ميزد و ميگفت: کاش خويشانم که درجنگ بدر به دست علي(ع) کشته شدند، ميديدند که چگونه با فرزندش تلافي ميکنم.
و اين اشعار را تمثل کرد که سجلي است بر کفر او:
لعبت‌ هاشم بالملک فلا

خبرٌ جاء ولا وحي نزل
لست من خندف ان لم انتقم

من بني احمد ما کان فعل
ليت اشياخي ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل
لاهلوا و استهلوا فرحا

ثم قالوا: يا يزيد! لا تشل

بني‌هاشم خلافت را بازيچه قرار دادند، زيرا نه خبري از جانب خدا آمده و نه وحيي نازل شده بود! ازعلي خونخواهي کرديم و سوار دلاور چون شير را کشتيم و جنگ بدر را تلافي نمودم‌. اي کاش پدرانم که در جنگ بدر بودند، امروز حضور داشتند و شاد مي‌گشتند و مي‌گفتند: اي يزيد! دستت درد نکند.
و هم از ديوان او منقول است و سبط بن الجوزي شهادت به آن داده، و در کتب مقاتل معروف است که: بعد از ورود اهل بيت به شام، اين دو بيت را که از کفر ديرين و نفاق پيشين خبر ميدهد انشاد کرد:
لما بدت تلک الحمول و اشرقت

تلک الشموس علي ربي جيرون
نعب الغراب فقلت نح او لاتنح

فلقد قضيت من النبي ديوني
چون آن هودجها مانند خورشيد بر بالاي تپه‌هاي جيران ظاهر شد و درخشيد، کلاغ ناليد. پس گفتم: مي‌خواهي بنال يا ساکت باش که من طلبهايي که از پيامبر داشتم، ادا کردم يعني کساني را که از فاميل من کشته شده بود، امروز انتقام گرفتم! وهم از يزيد است:
شغلتني نغمة العيدان عن صوت الاذان

وتعوضت عن الحورـ خمورا في الديان

اي نديمان! برخيزيد و صداي ساز و آوازها را بشنويد و پياله‌هاي شراب را مدام بنوشيد و توجه به معاني را ترک گوييد.
صداي نغمه دلنشين سازها مرا از گوش سپردن به اذان باز داشته است
و من آن شراب کهنه را که درخم است با حوري بهشتي عوض کرده ام.
بالجمله: شرح کفر و زندقه و الحاد يزيد و اشعار کفرآميز او و لعنت کردن ابوالفرج جوزي او را در منبر بغداد، درکتب مشهور است وجماعتي از اهل سنت و جماعت نيز اعتقاد به کفر يزيد کردهاند.
اين يزيد از امام حسين(ع) پسر دختر پيامبر(ص) و پسر علي(ع) که خليفه رسول خدا است، مي‌خواهد تا با او بيعت کند‌! يعني امام حسين(ع) قبول کند که يزيد، خليفه پيامبر خداست! نظر شما چيست؟
ريشه همه اين مصيبتها، انحراف از حقيقت دين و خلافت است. شما تصور کنيد از ممالک مختلف به ديدار خليفه رسول خدا (ص) بروند، و مشاهده کنند درکنار خليفه، بوزينه‌اي‌ (ابوالقيس) با لباس ديبا قرار دارد،
و خليفه شراب مي‌خورد و ميگويد:
اسقني شربة تروي مشاشي

ثم مل فاسق مثل ها ابن زياد

و ميگويد:
فان حرمت يوما علي دين احمدي

فخذه علي دين المسيح بن مريم

اگر خليفه مسلمانان اينها باشند و مسلمانان هم اهل شام، که دين خودشان را از بنياميه گرفتهاند، ديگران اسلام را چگونه خواهند شناخت؟!
حالا هم اگر فيلمي از خلفاي اسلام را به نمايش مي‌گذارند، خليفه با لباس آنچناني بر تختي تکيه داده، و ظرف بزرگ ميوه در پيش رو دارد، و نوازندگان در اطراف و … .
اگر خلفاي مسلمانان را اين گونه معرفي کنند، ما مسلمانان هم نميتوانيم اسلام حقيقي را دريابيم و به مردم جهان معرفي کنيم، چگونه انتظار داريم ديگران اسلام محمدي را بفهمند.گر چه ممکن است گاهي اسلام شناسان غير مسلمان، از برخي مسلمانان اسلام را بهتر بشناسند!
اسلام به ذات خود ندارد عيبي

هرعيب که هست در مسلماني ماست

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *