مقدمات عروج
حسين (ع) و يارانش در مکه
در مکه گفتگوهاي سياسي و ديني بين امام (ع) و افراد ادامه داشت و مردم از علت بيعت نکردن امام و قصد او باخبر ميشدند.
مردم کوفه از ماجراي رفتن حسين(ع) به مکه مطلع شدند. نامههاي فراواني براي آن حضرت نوشتند و ايشان را به کوفه دعوت کردند.
کوفه و اوضاع آن
کوفه شهري بزرگ و مرکز ارتش اسلامي بود. اين شهر که در زمان عمر بن خطاب ساخته شد، يک شهر لشکرنشين بود و نقش بسيار مؤثري در سرنوشت کشورهاي اسلامي داشت. و اگر مردم کوفه در پيمان خود باقي ميماندند، احتمالاً امام حسين(ع) موفق ميشد.
در کشور اسلامي آن روز دو مرکز نيرو وجود داشت: کوفه و شام. مردم کوفه بر خلاف مردم شام با اهلبيت (س) آشنا بودند. خلافت علي(ع) در کوفه بوده و شش ماه خلافت امام حسن(ع) را درک کرده بودند، با اخلاق علوي و عدل علي آشنا بودند. سال۶۰ هجري، مردم کوفه و اطراف آن از ظلم و ستم سلطنت طاغوتي يزيد به ستوه آمده بودند، کوفه درتب و تاب انقلاب بود، آتش زير خاکستر بود که يک جرقه کافي بود تا انقلاب مردم به اوج خود برسد، و مخالفتي وسيع بر ضد يزيد به وجود آورد.
يزيد که در شام بود از اوضاع کوفه باخبر ميشود و براي سرکوبي انقلاب کوفه، تمام فکر و قدرت خود را بسيج ميکند. در همين اوضاع مردم کوفه از نامه يزيد براي بيعت گرفتن از امام حسين(ع) باخبر ميشوند که امام بيعت نکرده و با خويشان خود، و عدهاي ديگر شبانه از مدينه بيرون آمده و در مکه به سر ميبرد. پس سران کوفه نامهها براي حسين(ع) نوشتند، و امام را به کوفه دعوت کردند، و نوشتند:
«ما امام و پيشوا نداريم و کسي نيست چراغ هدايت را پيش روي ما روشن کند…، به سوي ما بشتاب و ما را از راههاي انحرافي و بردگي در تحت ستم دستگاه طاغوتي يزيد رهايي بخش… باغها و دشتها سبز و خرم، همه چيز در جاي خود، و هيچ کمبودي نيست جز اينکه رهبري شايسته نداريم… درانتظار آمدن شما هستيم، در اينجا صد هزار شمشيرزن آماده حمايت از تو هستيم ...»
در مدتي که امام در مکه بودند، افراد بسياري به عنوان خيرخواهي از ايشان خواستند به سوي کوفه نرود که امام، جواب هر کدام را با توجه به گفتارشان ميداد.
مأموريت الهي
به نقل از سيد بن طاووس(ره)، امام صادق(ع) فرمود:
در آن شبي که حسين(ع) ميخواست صبح خارج شود، محمد حنفيه (برادرش) نزد آن حضرت رفت و عرض کرد: اي برادر! تو اهل کوفه را ميشناسي که با پدر و برادرت بيوفايي کردند، و من ميترسم با تو همانطور رفتار کنند، اگر تصميم بگيري در مکه بماني، تو در حرم خدا عزيزترين و محفوظترين افراد هستي.
امام فرمود: من ميترسم يزيدبن معاويه با خدعه و نيرنگ مرا بکشد و احترام خانه خدا به خاطر من از بين برود.
محمد حنفيه گفت: اگر از اين مطلب ميترسي، به يمن يا به بعض نواحي ديگر برو که در آنجا از محفوظترين افراد خواهي بود و کسي برتو دست نمييابد. امام فرمود: درباره آن چه گفتي فکر ميکنم. چون خبر حرکت امام به او رسيد، خود را به امام ميرساند که حالا که ميروي زنان و کودکان را با خود نبر. اما ظاهرا امام از مسألهاي خبر ميدهد، که رسول خدا به من فرمود:
ان الله شاء ان يراک قتيلا، ان الله شاء ان يراهنّ سبايا.
خدا خواسته تو را کشته و اين زنها را اسير ببيند.
يعني رضاي حق در اين است. رضاي خدا هميشه در مصلحت است و اين مصلحت را اکنون ما در فلسفه عاشورا ميبينيم.
بنابراين، حرکت و قيام حسين(ع) يک مأموريت الهي بود و اهل بيت نيز رسالتي داشتند. حرکت اين کاروان من الله و الي الله است. حرکت به سوي تکامل با هدف لقاء الله و شهادت است و نهايت مسير، با نداي:
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً
اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته! به سوى پروردگارت در حالى كه از او خشنودى و او هم از تو خشنود است باز گرد.
از مکه به سوي کوفه رفت، و براي بنيهاشم که در مدينه بودند، چنين نامه نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم من الحسين بن علي الي بنيهاشم، اما بعد: فانه مالحق بيمنکم استشهد، و من تخلف عني لم يبلغ الفتح والسلام.
به نام خداوند بخشنده مهربان، از حسين بن علي به بنيهاشم، اما بعد: بدانيد که هرکس به من پيوست، به شهادت خواهد رسيد. و کسي که مخالفت از پيروي من کرد، به پيروزي (و سعادت) نخواهد رسيد.
نامهاي قابل تأمل و کوتاه با محتواي بسيار عميق؛ اعلاميهاي که هم هدف، هم نتيجه، و هم انتخاب اصحاب را در بر دارد.
اطلاع حسين(ع) از شهادت خود
از تحقيقات در واقعه کربلا و بهويژه از اين نامه به دست ميآيد که امام از شهادت خود و پيشآمدهاي آينده آگاه بود و به تکليف عمل ميکرد. بنابراين، از زماني که در مکه بود، تصميم جدي براي قيام داشت.
از جمله کساني که امام را از رفتن به کوفه منصرف ميکردند و ميگفتند به کوفه نرو، ام سلمه همسر پيامبر(ص) ، ابن عباس، و نيز عبدالله بن جعفر(همسرحضرت زينب(س)) بود که عرض کرد: من از ناحيه حاکم مکه براي تو امان گرفتهام. به سوي کوفه نرويد…که امام فرمود: من خوابي ديده ام، که جدم رسول خدا( ص) مرا به چيزي مأمور کرده و بايد بروم! عبدالله پسران خود، عون و محمد را به کمک امام فرستاد.
ضمنا طبق بعضي از روايات، يزيد جمعي را مأمور کرده بود تا در مراسم حج، امام حسين(ع) را بکشند، و يا اسير کرده، نزد وي ببرند.
مسلم بن عقيل، شهيد آغازگر
مسلم بن عقيل بن ابيطالب، پسر برادر امام علي(ع) و همسر دخترش رقيه بود، پس مسلم داماد علي(ع) و شوهر خواهر حسين(ع) است.
مسلم(ع) همراه با امام حسين(ع) در مکه بود. وقتي نامههاي بسيار کوفيان براي دعوت امام به کوفه رسيد، که آن نامهها را تاحدود ۱۲ هزار دانستهاند، امام حسين(ع) از ميان اصحاب حضرت مسلم را برگزيد، و او را به همراه يک نامه و چند نفر به سوي کوفه فرستاد.
همچنین ببینید
هدایت تکوینی:
هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …
هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :
هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …
بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام
🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام 🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …