خانه / اسلايد / معامله با خدا

معامله با خدا

معامله با خدا

خداوند در قرآن مي‌فرمايد:
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ  وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقرآن وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ  فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ  وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.
به يقين خدا از مؤمنان جانها و اموالشان را به بهاى آنكه بهشت براى آنان باشد خريده؛ همان كسانى كه در راه خدا پيكار مى‏كنند‌، پس [دشمن را] مى‏كشند و [خود در راه خدا] كشته مى‏شوند [خدا آنان را] بر عهده خود در تورات و انجيل و قرآن [وعده بهشت داده است] وعده‏اى حق؛ و چه كسى به عهد و پيمانش از خدا وفادارتر است‌؟ پس [اى مؤمنان!] به اين داد و ستدى كه انجام داده‏ايد‌، خوشحال باشيد؛ و اين است كاميابى بزرگ‌.
معامله خدا با بندگان 
در اين آيه مبارکه، خداوند متعال معامله‌اي را با بندگان مطرح ميکند. خريدار، خدا است و بندگان مؤمن فروشنده هستند. اگر خريد و فروشي مهم باشد، شش شرط در آن لحاظ ميشود و براي آن سند مي‌زنند. اما اگر معامله‌اي مهم نباشد آن شش شرط را ندارد. براي مثال اگر غذايي يا لباسي بخري، فقط پول مي‌دهي و جنس را مي‌گيري؛ اما اگر بخواهي خانه يا ماشيني بخري، اين شش شرط در آن لحاظ ميشود: ۱و ۲ ـ مشخصکردن خريدار و فروشنده‌،۳ ـ نوع جنس، ۴ ـ قيمت ۵ ـ تنظيم سند، ۶ ـ قباله سند، و وقتي اين اصول مراعات شد و سند به امضا رسيد، ديگر فروشنده مالک نيست.
توجه به اين آيه شريفه
خريدار، خدوند تبارک وتعالي‌، و فروشنده مؤمنين هستند؛ چون خداوند از غيرمؤمنين کسي که براي ريا و شهرت بفروشد نميخرد. نوع جنس: جان و مال ايشان و قيمت آن، بهشت است. اما قباله اين معامله: علاوه بر قرآن، درتورات و انجيل نيز بيان شده.
ببينيد خداوند چقدر بزرگ و کريم است، جان و مال و همه هستي انسان را خودش داده و مالک حقيقي خداست، با اين وصف با بندگان معامله ميکند و آنها را مي‌خرد! اما براي فروشندگان شرط سنگيني قرار داده و آن مؤمن و خالص بودن فقط براي خدا است. او هيچ شريکي را نميپذيرد، حتي در نيت. خدا عمل را هر چند کم باشد قبول ميکند اما «خالص» براي خودش.
پس اگر کسي با خدا معامله کرد و مال و جان را با قيمتي بسيار گران فروخت ديگر مالک آن نيست، در آنچه دارد به اجازه مالک تصرف ميکند.
انبيا و ائمه اطهار و مؤمنين حقيقي با خدا معامله کرده اند؛زيرا به وعده الهي اميدوارند، که ميفرمايد:
وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
و چه كسى به عهد و پيمانش از خدا وفادارتر است‌؟ پس [اى مؤمنان!] به اين داد و ستدى كه انجام داده‏ايد‌، خوشحال باشيد؛ و اين است كاميابى بزرگ‌.
پس بشارت باد ايشان را در اين معامله که خود فوز بزرگي است.
شهداي کربلا در روز عاشورا اين آيه شريفه را به نمايش گذاشتند. با خدا معامله کردند، و هرچه داشتند، از مال و جاه و فرزند و عيال و در نهايت جان عزيز خود را در طبق اخلاص تقديم جان آفرين کردند.
آيا تا حالا با خدا معامله کرده‌اي؟
لحظه‌اي تأمل کن‌، آيا تا کنون با خدا معامله کرده اي؟ يعني آيا کاري را خالص فقط براي خدا انجام دادهاي؟ بعضي‌ها در همه عمرشان معامله‌اي با خدا نداشتهاند؛ چون جز دنيا هيچ هدفي ندارند. آن چه از عبادات و اعمال انجام مي دهند، براي دنياست.
بعضي هم تا حدودي داخل شدهاند اما بايد يقين خود را تقويت کنند. عاملي که سبب تحقق هدف انبياء ميشود، ايمان به معاد و وعده‌هاي الهي است. انسان وقتي باور کرد که موجودي ابدي است و روزي اعمال او ظاهر ميشود و بايد جوابگوي آنها باشد، هدف خود را حرکت در راه انبيا قرار خواهد داد. يعني ياد معاد، انسان را به هدف انبيا مي‌رساند؛ زيرا خود انبيا هم که به اين مقام رسيدند و آن همه مصائب را تحمل نمودند، به سبب يقين بود که به منزلگه اصلي و رسيدن به لقاء الله داشتند.
پس ايمان به قيامت و ياد معاد، انسان را به سعادت مي‌رساند؛ زيرا او با خدا معامله ميکند و ميداند اين معامله موجب سعادت ابدي ميشود.
بزرگترين سرمايه انسان، جان اوست و درصورتيکه با کم‌تر از بهشت معامله کند ضرر کرده است. اگر مال و جان از آن اوست، پس آن‌را در راه خدا در جهاد صرف کن. مالک ميگويد: چه بکشي و چه کشته شوي و حتي اگر هم کشته نشوي ثواب را مي‌بري‌.شاهِد اين خريد و فروش انبيا اولوالعزم‌، موسي(ع) ، عيسي(ع)  و خاتم انبياء (ص) هستند و سند اين معامله در قرآن سوره توبه آيه ۱۱۱ ثبت شده است.
انسان بايد بداند خدا از او چه ميخواهد و در هر زماني، تکليف خود را بداند و عمل کند. حسين(ع) و اصحاب ايشان هم با خدا معامله کردند. روز عاشورا، روز معراج حسين بن علي(ع) است؛ روزي که ما بايد از روح حسين و غيرت و شجاعت او درس بگيريم، بلکه بيدار شويم و اين صفات را در خودمان پرورش دهيم. 
روز عاشورا، بازار فضائل حسيني است، که شرافت و کرامت انساني را عرضه ميکند.
يک نويسنده معروف‌(عباس محمود عقاد) درباره اباعبدالله (ع)  ميگويد: گويا روز عاشورا نوعي مسابقه ميان خصلتهاي حسيني برقرار شده بود. يعني فضائل حسيني هرکدام با ديگري مسابقه مي‌داد. صبر حسين ميخواست از ساير صفاتش جلو بيفتد؛ رضاي حسين ه آنچه رضاي خداست) ميخواست از صبرش جلو بيفتد؛ اخلاص حسين ميخواست از همه اينها پيشي بگيرد؛ شجاعت حسين(ع)  ، ميخواست گوي سبقت را از صفات ديگر بربايد و … .
   ولي ميگويند چيزي که از همه صفات بيش‌تر جلوه کرد، اطمينان و استقامت حسين(ع) بود. يکي از وقايع نويسها که آن‌جا حضور داشته است، ميگويد:
والله ما رأيت مکثورا قط قد قتل ولده و اهل بيته و اصحابه اربط جاشا من.
به خدا قسم سراغ ندارم مرد دلشکسته‌اي ‌(مرد تحت فشار قرارگرفته‌اي) را که فرزندان و اهل بيتش جلوي چشمش، تکه تکه باشند، اصحابش را ببيند در حالي که سرهايشان از بدنهايشان جدا شده است؛ اما اين اندازه قوت قلب داشته باشد.
اين جريان، همه را به تعجب واداشته است؛ زيرا حتي تصورش هم آسان نيست.
استاد مطهري ميفرمايد: اباعبدالله (ع) در روز عاشورا چنان قدم بر مي‌دارد کأنه آينده روشن و آثار نوراني نهضت خودش را مي‌بيند و شک نداشت که با همين شهادت پيروز ميشود. شک نکرد که روز عاشورا بايد هر چه دارد در راه خدا بدهد. يعني روز عاشورا پايان کِشت است‌.
آيا حسين(ع)  شکست خورد؟
سيد قطب که يکي از نويسندگان و دانشمندان اهل تسنن است، در تفسيرخود، في ظلال القرآن ذيل آيه۵۱ سوره مؤمن، پس از بحثي پيرامون نصرت الهي و پيروزي ميگويد: آيا نهضت حسين(ع)  پيروزي بود يا شکست؟ و اين چنين ادامه ميدهد:
در مقياس کوچک، شکست بود، ولي در مقياس بزرگ، پيروزي بود، هيچ شهيدي در سراسر زمين مانند حسين(ع)  نيست که احساسات و قلبها را قبضه کند و نسلها را به غيرت و فداکاري بکشاند، و چه بسيار انسانها بودند که نتوانستند به هدفشان برسند؛ گر چه بسيار تلاش کردند و عمر خود را در راه رسيدن به هدف سپري نمودند.
حسين(ع) عقيده و هدفش را با شهادت خود پيروز کرد، هيچ خطبه‌اي نتوانست قلبها را به سوي افکار بزرگ سوق دهد و ميليونها نفر را به سوي اعمال چشمگير بکشاند، مگر خطبه آخر حسين(ع)  که با خون خود آن‌را امضا کرد، و براي هميشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولاني تاريخ گرديد.
حسين بن علي(ع)  شهيد زنده‌اي است که هميشه درطول تاريخ، ياد و نام و قيام خونين او دلها را به تپش در مي‌آورد، و به انسانها نيرو مي‌بخشد. با شهادت حسين(ع) جنبشها و حرکتها و عليه دستگاه اموي و طاغوت‌ها آغاز شد. طولي نکشيد که سرکردگان فاجعه کربلا با بدترين وضعي به هلاکت رسيدند‌. قيام مختار ثقفي در سال ۶۶ قمري براي انتقام از قاتلان حسين(ع) در همين راستا بود.
اولين کسي که حرکتي بر ضد دستگاه اموي کرد، يک زن بود
اولين کسي که ضد دستگاه اموي قيام کرد، همسر يکي از لشکريان ابن زياد بود. درعصر عاشورا وقتي که ديد لشکر مي‌خواهند به طرف خيمه‌هاي حرم حسين بن علي(ع) حمله کنند، چوب خيمه‌اي را برداشت و در جلوي خيمه‌ها ايستاد. قبيله بکر بن وائل را صدا زد: ” يا آل بکر بن وائل قبيله من! خويشاوندان من! کجاييد؟ بياييد. کار به اين‌جا کشيده است که مي‌خواهند حرمت حرم پيامبر(ص) را بشکنند.
نهضتهاي معاصر از جمله انقلاب جمهوري اسلامي، مقاومت حزب الله لبنان و مردم غزه و… همه از آثار نهضت عاشورا است‌. حتي گاندي، رهبر فقيد هند، ميگويد: من چيز جديدي براي ملت هند نياوردهام، بلکه از حسين بن علي درس گرفتهام. و اگر بخواهم هند را نجات دهم، واجب است همان راهي را بپيمايم که حسين بن علي پيمود.
محمد علي جناح، آزاديخواه معروف جهان و مؤسس پاکستان نيز ميگويد: هيچ نمونه‌اي از شجاعت، بهتر از آن‌که امام حسين(ع) از لحاظ فداکاري و تهور، نشان داد، در عالم پيدا نميشود. به عقيده من، تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي که خود را در سرزمين عراق قربان کرد، پيروي کنند.
مسيو ماربين ‌(از دانشمندان معروف آلماني) ميگويد: در ظاهر، يزيد، حسين(ع) و انصارش را کشت؛ اما در باطن، حسين(ع) ، يزيد و همه بنياميه را بدتر از هزار بار کشت، يزيد آنها را يک روز کشت، ولي امام حسين(ع) او و قومش را تا ابد و هر روز کشت.
سؤال‌:
حال نظر شما چيست؟ آيا حسين بن علي شکست خورد يا پيروز شد؟
بصيرت حسين(ع)
امام(ع) هنگامي براي وداع با اهل بيتش آمد که هيچ يک از اصحابش زنده نبودند. به دليل خاصي اباعبدالله نوبت دوم براي وداع آمد. امام(ع) زنها و بچه‌ها را جمع کرد. اين‌جاست که عظمت روح اباعبدالله روشن ميشود! اول فرمود:
«استعدوا للبلاء» خودتان را براي بلا آماده کنيد. «تغطين بازارکن»، چادرها را برسرکنيد.

امام ميخواست روح اينها آماده باشد، و يک جمله بيش‌تر نگفت، ولي بلافاصله فرمود:
واعلموا ان الله حافظکم ومنجيکم من شر الاعداء، ومعذب اعاديکم بانواع البلاء.
اهل بيت من! يقين داشته باشيد که شما از اين ساعت سختي و شدت مي‌بينيد، ولي ذلت نخواهيد ديد. بدانيد که خداوند، شما را حفظ و از شر دشمنان نگه مي‌دارد، و شما محترمانه به حرم جدتان برخواهيد گشت. و از اين ساعت به بعد، بدبختي دشمنان شماست، مطمئن باشيد که خداوند دشمنان شما را در همين دنيا به انواع مختلف عذاب خواهد کرد.
معلوم ميشود اباعبدالله اوضاع و آينده را مي‌بيند. نوشتهاند: اباعبدالله در حملات خود نقطه‌اي را انتخاب کرده بود که نزديک خيمه‌ها وحرم باشد. به دو منظور: اول اين‌که، ميدانست دشمنان چقدر بي‌غيرت و ضد انسانياند و اين مقدار حميت ندارند که لااقل بگويند ما با حسين(ع) طرف هستيم، پس متعرض خيمه‌ها نشويم. ميخواست تا جان در بدن دارد، کسي متعرض خيام نشود.
وقتي حمله مي‌کرد، از جلوي او فرار مي‌کردند. ولي امام(ع) تعقيب نميکرد، بلکه برميگشت تا خيام مورد تعرض قرار نگيرند‌.
حسين(ع) شجاع و صبور و راضي به رضاي الهي است؛ ولي غيرتش هم به او اجازه نميدهد که زنده باشد و کسي نزديک خيام حرم او بيايد. به اهلبيت دستور داده بود که تا زنده است، از خيمه‌ها بيرون نيايند. و اين دروغ است که اهل بيت مرتب از خيمه‌ها بيرون مي‌آمدند و العطش ميگفتند.

منظور ديگر از اين‌که از خيمه‌ها زياد دور نميشد، اين بود که اهل بيت بدانند امام هنوز زنده است. لذا نقطه‌اي را مرکز قرار داده بود که صدايش به آنها مي‌رسيد، و هنگامي که برمي‌گشت و در آن نقطه مي‌ايستاد، فرياد ميزد:
لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم
فرياد حسين(ع) که بلند ميشد، اهلبيت آرامش خاطري پيدا مي‌کردند و مي‌فهميدند که امام هنوز زنده است.
آري! امام در آخرين وصيتهايش به اهلبيت (س) ميفرمايد: تا من زنده هستم در خيمه‌ها بمانيد و بيرون نياييد، و مطمئن باشيد که بعد از من شما اسير مي‌شويد، ولي کوشش کنيد که در مدت اسارتتان، تخلفي از وظائف شرعيتان نکنيد. مبادا کلمه‌اي به زبان آوريد که از اجر شما بکاهد و مطمئن باشيد،که اين پايان کار دشمن است.
بدانيد که خداوند شما را نجات ميدهد و از ذلت حفظ ميکند.
نورانيت اين کلام را بنگر!
به آنها ميگويد: اهلبيت من! شما اسير خواهيد شد، ولي ذليل و حقير نخواهيد شد. اسارت شما هم اسارت عزت است.
به همين جهت وقتي مردم در کوفه به رسم صدقه، به اطفال گرسنه اسراء نان مي‌دادند، حضرت زينب(س) مانع ميشود. بيان مي‌کنند ايشان نانها را از دست بچه‌ها مي‌گرفت و ميگفت صدقه بر ما اهل بيت حرام است. اسير بودند ولي حاضر نشدند خواري را تحمل کنند.
ابن ابيالحديد سني مذهب ميگويد: به آن حسيني عشق مي‌ورزم که بين ماندن با ذلت و مرگ با عزت مخير شد، و او مرگ با عزت را بر حيات ننگين ترجيح داد.
الدنيا سوق الاخرة

بر اساس احاديث، دنيا بازاري است که در آن عده‌اي سود مي‌برند و قومي خسارت مي‌بينند؛ در اين ميان، تنها کساني که با خدا معامله کردن، سود بردند. آنها عمر عزيز خود را با بهشت و نعمتهاي ابدي معاوضه کردند؛ زيرا هر عملي که مؤمن انجام ميدهد و هر قدمي که در راه خدا برميدارد، مي‌نويسندو خدا آن را مي‌خرد، هر چند کم باشد.
  خداوند، اجر کساني را که هم خوب هستند و هم عمل صالح انجام مي‌دهند ضايع نميکند‌؛ بلکه در دنيا عزت و آرامش، و در آخرت، بهشت برين و قرب الهي را به آنها عنايت ميکند. اما آنان که آخرت را به دنيا فروختند، خسرالدنيا والاخره هستند؛ زيرا در دنيا به علت انواع نگرانيها، در اثر حرض و طمع فراوان، حتي از خواب راحت هم محروم هستند و دلبستگي شديدشان به دنيا سبب ميشود که از آخرت غافل شوند.
در واقعه کربلا هر دو گروه را مي‌بينيم. آنان که با خدا معامله کردند و سود بردند و آنهايي که از دنيا نصيبشان نشد مگر قليل و در آخرت هم عذابي اليم.
راستي آيا ما دراين بازار تجارت دنيا، سودي بردهايم؟ 

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *