خانه / اسلايد / مقصد نهائی بشر رسیدن به کمال مطلق است

مقصد نهائی بشر رسیدن به کمال مطلق است

مقصد نهائی بشر رسیدن به کمال مطلق است
بشر خاصیتهائی دارد که در هیچ موجودی نیست، از جمله در فطرت بشر طلب «قدرت مطلق» است نه قدرت محدود، طالب «کمال مطلق» است نه کمال محدود. و چون قدرت و کمال مطلق در غیر حقتعالی تحقق ندارد، بشر به فطرت، حق را می خواهد و خودش نمی فهمد.
یکی از ادلهء محکم اثبات کمال مطلق، همین عشق بشر به کمال مطلق است. عشق فعلی دارد به کمال مطلق، و عاشق فعلی بدون معشوق فعلی محال است.
و در اینجا توهم نیست زیرا این امری فطری است و فطرت بشر کمال مطلق را می خواهد و دنبال واقعیت کمال مطلق است.
هر که هر چه دارد راضی نیست، اگر تمام دنیا را به یکی بدهند قانع نمی شود و می رود دنبال آنچه ندارد. چرا؟ برای اینکه عشق به کمال مطلق دارد .اگر تمام عالم را کهکشانها، ثوابت، سیارات و هرچه هست در تحت سلطهء یکنفر بیاید باز قانع نمی شود، برای اینکه اینها کمال مطلق نیستند.
بشر تا نرسد به آنجایی که اتصال به دریای «کمال مطلق» پیدا نکند و در آنجا فانی نشود، برایش اطمینان حاصل نمی شود. «الا به ذکرالله تطمئن القلوب» (با یاد خدا دلها آرامش می یابد) نه به مال و جاه و مقام قدرت، و نه به دارا بودن همه ملک و ملکوت.
آنچه اطمینان می آورد، و نفس را از تزلزل و خواهشی که دارد، بیرون می آورد آن ذکرالله است. نه ذکر به اینکه با لفظ، ما لا اله الا الله بگوییم [بلکه] ذکر الهی که در قلب واقع می شود، و از قلب و درون برمی خیزد..
و بعد در آیات دیگر می فرماید: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ » نفس مطمئنه : یعنی نفسی که هیچ خواهشی ندارد [مطمئن می شود که به کمال مطلق برسد]، کمال مطلق آنوقتی است که یاد و ذکر او باشد. غیر او نباشد. جاه و مال و مقام نباشد توجه به عالم ماده و مادیات، توجه به عالمهای دیگر، به غیب و شهادت هیچ نباشد.
وقتی یاد منحصر شد به یاد خدا، آنجا نفس مطمئن می شود آنوقت که مورد این خطاب واقع می شود:
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً
ای نفسی که به آنجا رسیدی که مطمئن شدی، از لغزش بیرون رفتی و به جای دیگر توجه نداری، تو برگرد به خدای خودت «الی ربک» [ رب نفس مطمئنه ] حالا خطاب می رسد:
فَادْخُلِي فِي عِبَادِي
نه عباد الله، و نه عبادالصالحین، بلکه عبادی . به ریزه کاری «ی» [توجه شود]. وقتی که در عباد داخل شدی،
«وَادْخُلِي جَنَّتِي »
(به بهشت من در آی) نه «الجنه» (که آن جنت با همه عرض و طولش مال عباد صالح است، نه عبادی). بهشت عبادی [بندگان خاص خدا] آنجاست که دیگر هیچ نیست جز عبادت، آنهم عبادت «هو» وقتی به آنجا رسیدی «ادخلی جنتی»، جنت لقاء، جنت ذات، جنتی که انتصاب به هیچ جا ندارد الا به «هو» آنوقت نفس مطمئنه وارد شده است در یک «منبع نور» و در یک کمال مطلق و رسیده است به آن چیزی که عاشق آن بود. آنجائی که، ایکاشها تمام شود، یالیت، تمنا تمام می شود. آنجائی که:
{انسان به علم مطلق برسد و این قطره در آن دریا فانی گردد}
بشر نمی فهمد که عاشق خداست، نه عاشق دنیا. بدلیل اینکه [وقتی به هر مقام و درجه ای رسید] می بیند کافی نیست.و این اختلافات که پدیدار می شود، برای اشتباه در مقصد است.
و ما مقصد فطرت را نمی دانیم، و به کتاب فطرت آشنا نیستیم، و اگر ما طبق فطرت پیش برویم به کمال مطلق می رسیم، « کمال مطلقی که آرزو و ندای فطرت انسان است».
«فطرة الله الذی فطر الناس علیها»
این فطرت توحید است، فطرت کمال مطلق است. و تا انسان به انجا نرسد به دنبال گمشده ای هست و آن گمشده را عوضی می گیرد.
باید دنبال معرفت الله، معرفت مقصد بود، معرفت اولیاء الله که او را به مقصد و هدف خلقت برسانند، باید در پی اولیاء الله رفت.
و وظیفه رسالت انبیاء و اولیاء الهی انسان سازی است، و با تربیت الهی، هدایت بشر بسوی کمال مطلق می باشد. و به آنها بگویند سیر تکاملی انسان به همین چند روز دنیا ختم نمی شود، بلکه بدنبال زندگی دنیوی، زندگی پر فرّ و شکوه اخروی است. و در آنجا صلح و صفا و جنّات و لقاء است.
اولیاء الله معلمان بشریت برای رسیدن به این مقامات معنوی هستند، آنان دارای ولایت و مقامات معنوی بوده، و نماینده از طرف خداوندند، که با قانون الهی، بشر را در اثر سیر تکاملی معنوی، و خارج شدن از خود پرستی، و نزدیک شدن به صفات کمالی الهی، آنها را به تکامل برسانند.
زیرا خود به این کمالات رسیده اند. و (فاقد شئ لا یعطی).این اولیاء را «انسان کامل» می گویند.

انسان کامل از دیدگاها
*انبیاء الهی و امامان معصوم(ع) انسان های کامل در عالم واقعند و در عین حال، بین آنان هم مراتب و مقامات مختلف است. و اوصاف و القابی هم در مقامات آنها ذکر شده.
انسان کامل معدن کلمة الله است، «فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمن»
انسان کامل حجة الله است:
« اللهم بلی لا تخلواالارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا»
انسان کامل عقل مستفاد است.

عقل نظری را به چهار قسم تقسیم نموده اند:
۱ـ عقل هیولائی که همان نیروی درک معقولات اولیه است.
۲ـ عقل بلملکه یا نیروی اکتساب نظریات از بدیهیات.
۳ـ عقل بالفعل یا نیروی احضار معقولات، بدون تجدید مقدمات.
۴ـ عقل مستفاد که مرحله درک تمام معقولات می باشد.
در اصطلاح ارباب قلوب به مرتبه عقل مستفاد «قلب» اطلاق می گردد.
انسان کامل عقل مستفاد است و چنین فردی را جام جهان نما و آیینه گیتی نما گویند. انسان کامل از همه موجودات داناتر و بزرگوارتر و در حقیقت عصاره، زبده و خلاصه موجودات است.

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *