از محسوس به معقول
ضمنا از اين تعبير استفاده مىشود كه ريشه همه ادراكات انسان از ادراكات حسى او است ، و قوای پنجگانه ای که به انسان کرامت شده ( سامعه، باصره ، ذائقه، شامه ، لامسه) اینها معدات و شرائط ادراکات محسوسات و معقولات اویند.
از محسوس پی به معقول و از ظاهر بباطن رسد ، و در اثر، مؤثر را بیند . و چون سمع و بصر بالاترین و شریف ترین حاسّه انسانی به شمار میرود ، اینستکه در بسیاری از جاهای قرآن این دو قوه را مخصوص بذکر گردانیده.
به تعبیر دیگر ادراکات حسی ، «مادر» همه «معقولات» است ، و این نظریه بسیاری از فلاسفه اسلامی است ، و در میان فلاسفه یونان «ارسطو» نیز طرفدار این نظریه است .
نوبت به انسان قابل ذکر شد
آرى، ذرات وجود او هر كدام در گوشهاى پراكنده بود، در ميان خاكها، در لابلاى قطرات آب درياها، در هوايى كه در —جو زمين وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر كدام در گوشه يكى از اين سه محيط پهناور افتاده بود، و او در ميان آنها در حقيقت گم شده، و هيچ قابل ذكر نبود.
به هر حال بعد از اين مرحله آفرينش انسان، نوبت به موجود قابل ذكر شدن است، بعد از اینکه فرمود:
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ بیان میدارد: نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً (۲)
(ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مىآزمائيم (لذا) او را شنوا و بينا قرار داديم.).