خانه / اسلايد / تفسیری زیبا و جامع از علامه

تفسیری زیبا و جامع از علامه

تفسیری زیبا و جامع از علامه
علامه می فرماید: کلمه «هدایت» بمعنای ارائه طریق است، نه رساندن به مطلوب، و مراد به سبیل «سبیل» به حقیقت معنای کلمه است، و آن مسیری است که آدمی را بغایت مطلوب برساند، و غایت مطلوب همان حق است.
و کلمه «شکر» بمعنای آنست که نعمت را طوری آشکار سازی که به همه بفهمانی این نعمت را فلان منعم بمن داده، و ما تفسیر این کلمه را در ذیل آیه : «سیجزی الله الشاکرین» ایراد نموده، گفتیم حقیقت شاکر بودن بنده برای خدا اینست خالص برای پروردگارش باشد ، و در مقابل ، کفران بمعنای استعمال آن بنحوی است که از خلق بپوشانی که این نعمت از منعم است .
و آیه چنین معنا می دهد ، مردم در قبال هدایتی که ما کردیم دو نوعند ، یا شاکرند ، و یا کفور، خلاصه چه شاکر باشند، و چه کفور ، بهر حال هدایت شده اند.
و تعبیر به (اما شاکراً) (اما کفوراً) بر دو نکته دلالت دارد، اول اینکه مراد به سبیل ، سنت و طریقه ای است که بر هر انسانی واجب است که در زندگی دنیائیش آن را به پیماید ، و با پیمودن آن به سعادت دنیا و آخرتیش برساند ، که این سبیل ، او را به کرامتی که حاصلش دین حق است ، که نزد خدایتعالی همان دین اسلام است .
نکته دوم که این تعبیر بر آن دلالت دارد اینستکه آن سبیل که خدا بدان هدایت کرده سبیلی است اختیاری ، و شکر و کفری که مترتب بر هدایت نامبرده است ، در جو اختیار انسان قرار گرفته ، هر فردی بهر یک از آندو که بخواهد می تواند متصف شود ، و اکراه و اجباری در کار نیست، همچنانکه در جای دیگر فرمود:
«ثم السبیل یسره» ، و اینکه در آخر سوره فرموده: «فمن شاء اتخذه الی ربه سبیلاً ، ما یشاؤن الا ما یشاءالله» ، می فهماند آنچه از بنده وابسته بارادهء خدایتعالی است مشیت بنده است ، نه عمل بنده ، که مورد مشیت خود بنده است ، پس این آیه هم نمی خواهد تأثیر مشیت بنده در عمل او را نفی کند، که مکرر در این کتاب باین اشاره شده.
و هدایتی که خود نوعی اعلام از ناحیهء خدایتعالی و علامت گذاری بر سر راه بشریت است ، دو قسم است ، یکی هدایت فطری است ، و آن عبارت از اینست که بشر را بنوعی آفریده ، و هستیش را بالهامی مجهز کرده ، که با آن الهام اعتقاد حق و عمل صالح را تشخیص می دهد، همچنانکه در جای دیگر فرمود:
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
(و به نفْس آدمی و کسی که آن را درست و معتدل ساخت!«۷» پس زشت کاری و طریقۀ خودنگهداری از آن را به نفْس شناساند)
سوگند به نفسی که او بدون نقص آفریده ، و فجور و تقوایش را باو الهام کرده، و از این آیه شریفه وسیع تر و عمومی تر آیه زیر است ، که می فرماید:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾
ص ۳۴۷ باید بنویسم
پس [با توجه به پوچ بودنِ فرهنگ شرک،] با همۀ وجودت و بدون هیچ انحرافی به دین یکتاپرستی روی آور! [و بر] فطرت الهی که مردم را بر اساس آن پدید آورده [ملازم و پابرجا باش!] برای آفرینش خداوند [که انسان را بر پایۀ فطرت می آفریند] هیچ گونه تغییری نخواهد بود، این است دینِ استوار، ولی بیشتر مردم [این حقیقت را] نمی دانند .
فطرت خدایرا حاکم بر تمامی خلائق میداند، نه تنها انسان.
قسم دوم : هدایت کلامی است که از طریق دعوت انجام می شود، یعنی خداوند متعال انبیائی را مبعوث ، و رسلی را ارسال ، و کتبی را انزال و شرائعی را تشریع می کند، و باین وسیله پیش پای بشر در زندگیش را روشن ، و سعادت و شقاوتش را بیان می کند، و این دعوت لایزال در بین بشر  جریان داشته ، و بوسیله دعوت فطرت تإیید شده ، همچنانکه فرمود:
إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ ۚ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ﴿١٦٣﴾ ـ تا جملهـ رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴿١٦٥﴾
ما به سوی تو وحی فرستادیم همان گونه که به نوح و پیامبرانِ بعد از او وحی فرستادیم، و [نیز] به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگانشان [که دارای مقام نبوتند]، و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی کردیم، و به داود «زبور» بخشیدیم«۱۶۳» و [به] پیامبرانی [وحی فرستادیم] که سرگذشتشان را پیش از این برایت گفتیم، و [نیز به] پیامبرانی [وحی کردیم] که داستانشان را برایت حکایت نکردیم، و خداوند بی واسطه و به صورتی ویژه با موسی سخن گفت «۱۶۴» پیامبرانی که مژده رسان و بیم دهنده بودند تا برای مردم [چه در دنیا و چه آخرت] در پیشگاه خداوند پس از فرستادنِ پیامبران، حجت و عذری [برای کافربودنشان] نباشد؛ خداوند همواره توانای شکست ناپذیر و حکیم است «۱۶۵»
یعنی ما بتو وحی کردیم ، همانطور که به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم…، اینان رسولانی بودند که بشر را بشارت داده ، و تهدید می کردند ، تا حجت بر مردم تمام شود ، و مردم دیگر بهانه ای برای گمراهی نداشته باشند.
و بین این دو هدایت فرق هایی است ، یکی اینستکه هدایت فطری عمومی است ، و به همه می رسد ، احدی از انسان ها نیست که از این عمومیت مستثناء باشد ، برای اینکه هدایت فطری لازمهء خلقت بشر است ، و در همه افراد در آغاز خلقتشان با تسویه موجود است،
چیزی که هست یسا می شود بخاطر عواملی ضعیف ، و در بعضی در نهایت بی اثر می گردد ، و آن عوامل اموریست که نمی گذارد انسان متوجه شود باینکه عقلش و فطرتش او را بچه می خواند ،
و یا اگر چنین شواغل و موانعی در کار نیست ، و دعوت عقل و فطرتش را خوب می فهمد ،
و لکن ماکات زشتی که (در اثر تکرار گناه) در دلش رسوخ یافته نمی گذارد دعوت فطرت را اجابت کند ، از قبیل ملکه عناد ، لجاجت ، و نظائر آن ، که خدای تعالی در آیه زیر جامع همه آنها را «هوای نفس» معرفی نموده ، و فرموده:
أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ ، وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً ، فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿٢٣﴾
آیا دیدی آنکسی که [در عین آگاهی به این که معبود حقیقی خداوند است] خواسته های [نامشروع] خود را معبود خویش قرار داده، و خداوند [به کیفر این کار ظالمانه ] او را از روی علم و آگاهی [خود که می داند هدایت نمی شود] در گمراهی واگذاشته، و بر گوش و دلش مُهر [عدم درک حقایق] نهاده، و بر چشم [بصیرت] او پرده ای قرار داده است، بعد از خدا چه کسی او را هدایت می کند؟ آیا هشیار و متذکر نمی شوید؟!«۲۳»جاثیه
آیا دیدی آنکسی را که هوای نفس خویش را معبود و خدای خود گرفت ، و خدایتعالی او را با داشتن علم گمراه نموده ، بر گوش و قلبش مهر نهاده ، و بر دیده اش پرده افکنده ، دیگر بعد از خدا کیست که او را هدایت کند ).
و هدایتی که در این آیه از هوا پرستان نفی شده هدایت بمعنای «ایصال بمطلوب است ، نه هدایت به معنای ارائه طریق،
خلاصه می فرماید: ما او را به مطلوبش نمی رسانیم ، نه اینکه هدایت نمی کنیم، چون دنبالهء آیه آمده : (و اضله الله علی علم ).
و اما «هدایت زبانی» که دعوت دینی متضمن آنست ، چیزی نیست که خدایتعالی از کسی دریغ بدارد ، این هدایت باید به جامعه برسد و در معرض و دسترس عقل ها قرار گیرد، تا هر کس که حق را بر باطل مقدم میدارد  دسترسی بآن هدایت داشته باشد، و اما اینکه این هدایت به تک تک افراد جامعه برسد، ای بسا فراهم نشود ، چون بسا می شود علل و اسبابیکه وسیله ابلاغ این هدایت به تک تک افراد است، در پاره ای جوامع و یا پاره ای زمانها و یا پاره اشخاص مساعدت نکند، چون معمولاً هیچ انسانی چیزی را بی واسطه یا با واسطه از تمامی افراد بشر نمی خواهد ، و اگر بخواهد نمی تواند خواسته خود را بتمامی افراد بشر برساند.
آیه شریفه : « وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ ﴿٢٤﴾ فاطر و هیچ امتی نبوده مگر آن که در بین آنان هشدار دهنده ای بوده است )
بمعنای اول ، و آیه « لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿٦﴾ یس تا مردمی را هشدار دهی که [پیش از اینان] پدرانشان را هشدار نداده اند، به این سبب بی خبر [از حقایق] مانده اند«۶»
بمعنای دوم اشاره دارد ، پس همینکه دعوت انبیاء بآدمی برسد ، و بطوری برسد که حق برایش روشن گردد ، حجت خدا بر او تمام می شود ، و کسیکه این دعوت بوی نرسد ، و یا اگر برسد «آنطور واضح که حق برایش منکشف شده نرسده ، چنین کسی را خدایتعالی مورد فضل خود قرار داده ، او را مستضعف خوانده . در باره انسان فرموده:
« إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا ﴿٩۸
مگر مردان و زنان و کودکان مستضعفی که [برای نجات خود از سرزمین کافران] هیچ چاره ای ندارند و راهی [برای هجرت] نمی یابند «۹۸» (که نه می توانند چاره ای بیندیشند، و نه راه به جائی می برند).
یکی از ادله ایکه دلالت می کند بر اینکه دعوت الهیه که همان هدایت بر سبیل است حق و واجب الاتباع بر انسان است ، اینستکه فطرت انسان بدان حکم می کند، و خلقتش مجهز بجهازی است که آن جهاز نیز آدمی را بسوی آن سبیل که همان اعتقاد حق و عمل صالح است دعوت می کند، و علاوه بر این در خارج هم این دعوت از طریق نبوت و رسالت صورت گرفته ، و معلوم است که سعادت هر موجودی و کمال وجودش در آثار و اعمالی است که مناسب با ذات او و سازگار با أدوات و قوائی باشد که مجهز بآن است.
انسان هم از این کلیت مستثنا نیست، سعادت و کمال او نیز در پیروی دین الهی است . سنتی که هم عقلش بدان حکم می کند، و هم انبیاء و رسولان علیهم السلام بسوی آن دعوتش کرده اند.

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *