📝رسيدن به هدف خلقت،
يعني مصونيت از عذاب
🌷اگر آنچه را که هدف خلقت ماست، انجام داديم، به هدف رسيده ايم
و ديگر مصونيّت پيدا ميکنيم.
🌷 وقتي هدف، بندگي خداست،
با رسيدن به اين هدف، ديگر چه نقصي در کارست؟
🌷 با رسيدن به اين هدف، انسان در يک حصن حصيني قرار ميگيرد.
🌷پس کلمه توحيد، توجّه به اين نکته است که جز الله کسي قابل پرستش نيست؛
🙏يعني فقط بايد او را پرستش کرد.
🌷 وقتي گفتيم:
فقط بايد او را پرستش کرد،
يعني راه ما در عمل هم بايد راه پرستش خدا باشد؛
🌷يعني بايد مصداق
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» شويم.
🌷در اين صورت ديگر هيچ خطري در کار نيست.
👈خطرها وقتي انسان را تهديد ميکنند که در بين راه منحرف شود؛
امّا وقتي راه را درست طي کرد و به مقصد رسيد، ديگر خطري نيست.
🌷پس کلمه
«لا اله الا الله»، يک حصن و دژ مستحکمي است که هيچ خطري آن را تهديد نميکند.
کسي که وارد اين دژ شود، امنيت دارد و ديگر شياطين نميتوانند خطري را متوجّه او کنند:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي».
حال که گفتيم:
کلمه توحيد، کلمه نجات، کلمه اخلاص و کلمه سعادت است،
⁉ آيا معناي آن اين است که همين که با زبان بگوييم: «لا اله الا الله»، کافي است؟
اگر کافي بود، بسياري از افراد بايد وارد حصن خدا ميشدند.
همه منافقين هم
«لا اله الا الله» ميگفتند و نماز هم ميخواندند.
👈افرادي مثل معاويه، صدام و … هم اين کلمه را ميگفتند.
👈 اگر صرف گفتن، کافي باشد، کار خيلي آسان است؛
در اين صورت آفريدن چنين عالمي که با يک کلمه همه مشکلات آن حل ميشود، کاري عبث است.
👈بديهي است که اينگونه نيست؛
بلکه هم محتواي اين کلمه و هم لوازم عملي آن منظور است.
🌷 بايد اعتقادي باشد که در عمل مجسم شود.
امّا چه اعتقادي مقصود است؟
🌷توحيد يعني
توحيد در خالقيت
و ربوبيت تکويني و تشريعي
✍آری برای رسیدن باین معارف و توحید
باید وقت گذاشت
باید تلاش کرد
🌷و با عبادت این معرفت توحیدی را آبیاری کرد.