پرستش «اله» شامل غیر خدا هم می شود
توضیح اینکه، پرستش «اَلِهِ» غیر از پرستش خداوند است ، و «اِله » ، شامل بت هم می شده است که در قدیم بوده و اکنون نیز به شکل هایی مطرح است. و هر چیزی را که در کنار خداوند تقدیس و احترام کنند و در خالقیت و ربوبیت شریک خداوند بدانند، شرک و بت پرستی خواهد بود.
همانطور که گفته شد باید توجه داشت که «اِله» شامل خیلی چیزا میشود، اما آنچه مسلم است این است که مسلمانان بت پرست نمیشود.
حضرت ابراهیم (ع) در دعا از خداوند می خواهد که «خداوندا اولاد مرا از پرستش بت حفظ کن. بعضی گفته اند که منظور از این بت، بت نفس است و الاّ فرزندان حضرت ابراهیم بت سنگی نخواهند پرستید. پرستش بت برای مسلمانان دو مورد است:
۱ـ پرستش شیطان
۲ـ پرستش هوای نفس
در مورد پرستش شیطان ، قرآن کریم در سوره یس میفرماید:
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ
اى فرزندان آدم، آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد زيرا دشمن آشكار شماست؟ .
و در مورد پرستش «هوای نفس» در سوره فرقان می فرماید:
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا
آيا آن كس را كه هواى نفس را به خدايى گرفته بود ديدى؟ آيا تو ضامن او هستى؟
«آیا آن کس که هوای [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدی ؟ …» پرستش جن و فرشته و ماه و ستاره ملحق به دسته اول است . و پرستش احبار و رهبان و هواهای نفسانی آنها جزء دسته دوم است.
و وقتی میگویم «لا اله الا الله » همه بت ها، اعم از سنگ و شیطان و هوای نفس و… را می ریزیم. و باید دانست که از همه بت ها بدتر و بزرگ تر ، نفس انسان است.
در حدیث آمده است «ابغض اِلهٍ عُبدَ فی الارض الهوی» «مبغوض ترین آله که در زمین پرستش شده، هوای نفس است» ؛ در «انجیل» آمده : «کسانیکه با خداوند مخالفت می کنند در واقع خودشان را خدا می دانند».
قرآن کریم در سوره عبس آیه ۱۷ می فرماید:
«قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ » مرگ بر آدمى باد كه چه ناسپاس است.
کشته باد انسان چه ناسپاس است؛ بله انسان ممکن است برای خود، آنقدر بزرگی قائل شود که در مقابل خدا، خود را چیزی فرض کند و هوای دلش را «اِله» قرار دهد. انکار خداوند هم در اکثر موارد به همین خاطر است.
چرا گروهی نمیپذیرند؟ هوای نفسشان نمیگذارد. میدانند اگر اعتراف کنند باید از بسیاری خواستهها چشمپوشی نمایند چنین افرادی خدایشان همان هوای نفسشان است.
در مقابل هوای نفس، عقل قرار دارد؛ عقل میگوید منفعت نزدیک را نبین، نتیجه را ببین. چون صفات خداوند در انسان به ودیعه گذاشته شده است و خلیفه الله است؛ انسان دلش میخواهد خدا باشد ولی نمی فهمد که فقط با بندگی خدای تعالی می تواند به مقام «فنا فی الله» «حل شدن در خداوند» برسد. و بعد از فنا هم «بقا بالله» است و به این ترتیب است که میتواند خدائی کند؛ خدایی در نهایت بندگی .
حدیث قدسی است «اگر بنده من باشی تو را هم حی لا یموت » می کنم . [ یعنی من زنده ای هستم که نمی میرم ، اگر بنده من باشی ، تو را هم زنده ای می دارم که نمی میرد] من میگویم باش، می شود، اگر بنده من باشی تو هم می گویی باش می شود.
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هردو جهان را چه کند
کسی که بنده خدا شود اراده ای غیر از اراده خداوند ندارد و دنیا طلبی و هوا و هوس را فراموش میکند