۱۳ـ «یا رافع الدرجات» (ای بلند کننده درجات موجودات)
این اسم با اسم قبلی مربوط است چون اجابت دعای خیر که کمترین آن خواستن خود خداست موجب رفعت درجه می شود. قرآن کریم می فرماید:
«رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ» (فرابرنده درجات، خداوند صاحب عرش، كه بر هر يك از بندگانش كه بخواهد آن روح [فرشته ] را به فرمان خود (وحى) مىفرستد تا [مردم را] از روز قيامت بترساند.).
حالا بالا رفتن درجه انسانها و رسیدن به بهشت چگونه ممکن است ؟
در سوره طه آیات ۷۵ و ۷۶ می فرماید:
هر که مومن نزد او رود در حالی [که ] کارهای شایسته انجام داده است ، برای آنان درجات والا خواهد بود، بهشت های جاودان که زیر درختان آن جویبارها جاری است برای همیشه در آن خواهند ماند و در این پاداش کسی است که پاکی جسته است (تزکیه کرده).
در سوره انعام آیه ۱۳۲ می فرماید:
«لکل درجاتٌ مما عَملوا» : (و برای هر کدام به نسبت عملشان درجاتی است.) زن و مرد هم در این جهت یکسانند و روح انسانها عین درجاتست چون ارواح بر عوالم معنوی احاطه دارند. «هُم درجاتٌ عندالله» : (ایشان مدارجی هستند نزد خداوند).
مولوی هم میفرماید:
از جمادی مردم و نامی شدم
از نما مردم به حیوان سر زدم مردم
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم، کی زمُردن کم شوم
جملهء دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
از ملک هم بایدم پرّان شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم کانّا الیه راجعون
مراحل ترقی انسان
ما وقتی به قهقرا بر گردیم، ماده المواد بودیم که خداوند تبارک و تعالی که (رافع الدرجات) است ما را خیلی ترقی داده است که در سوره مؤمنون آیه ۱۴ می فرماید:
«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا »
(آنگاه از آن نطفه، لخته خونى آفريديم و از آن لخته خون، پارهگوشتى و از آن پارهگوشت، استخوانها آفريديم و استخوانها را به گوشت پوشانيديم)
ما شما را از نطفه به علقه بعد به مضغه بعد استخوان و گوشت و بعد به صورت انسان خلق کردیم . و یا می فرماید:
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ
از نشانههاى قدرت اوست كه شما را از خاك بيافريد تا انسان شديد، و به هر سو پراكنده گشتيد.
از آیات خداوند تبارک و تعالی خلقت شما است که شما را از خاک آفریده، سپس به صورت انسان هایی روی زمین منتشر و پخش شدید و صاحب علم و اراده شدید.
شما از پایینترین مراحل هستی که قابلیت محض یا هیولی الاولی یا ماده المواد بودید، از مراحل جماد و نبات و حیوان و انسان ترفیع مقام دادیم تا الان که به صورت انسان هایی در درجات مختلف شدید .
گذشت در راه خدا لازمه ترفیع
کسی که میخواهد ترفیع درجات پیدا کند باید از درجات قبلی صرفنظر کند مثل بالا رفتن از پله های یک نردبان که تا از پله اول نگذشته باشد به پله دوم نمیرسد، با این تفاوت که در مثل نردبان اگر از پله اول نردبان گذشتید، دیگر در پله اول نیستید.
ولی در مراتب حقیقت اگر پله اول را گذرانده و به پله دوم آمدید، پله اول را هم دارید
.منتها برای تصویب به درجات بالاتر باید از درجات پایین تر صرف نظر کرد. و لذا در راه خدا گذشت لازم است؛
کسانی که نمی توانند گذشت کنند در هر مرتبهای که باشند نمیتوانند به مقامات بالا برسد و به همین خاطر خداوند این همه دستور به «انفاق» می دهد و می گوید
هر که از تن بگذرد جانش دهند هر که جان در باخت جانانش دهند.
وقتی جان دادن تن هم دارد اما به یک صورت فشرده دیگری است.
موانع ترفیع درجات معنوی
مانع ترفیع درجات این است که انسان به چیزهایی که خدا به او داده چسبیده باشد ،میگوید: نه ! ما رها نمیکنیم؛ این حالات روانی است که اسم آن بخل است قرآن می فرماید:
هر کسی بتواند بخل وجودش را مهار کند، این مانع رستگاری را از جلوی خودش برداشته است .
بخل مانع از ترفیع درجات است و خداوند تبارک و تعالی «بخل » را از ذات کسانی که میخواهد ترقی دهد بر میدارد. و راه خدا گذشت میخواهد و تا گذشت نباشد، ترفیع درجات برای انسان پیدا نمی شود.آفت ترفیع درجات نداشتن گذشت است .
گفت هرچه داری اگر به عشق دهی ، ـ نترس ! ـ کافرم گر جوی زیان بینی
نگاه موحدانه در انفاق
به خاطر همین است که قرآن این همه دستور به صدقه و انفاق می دهد. واقعاً اگر خدا خودش میخواست اطعامشان می کرد و الان هم راز به آنها خود است؛ اگر کسی به فقیر پول بدهد فکرش این باشد که کسی را اداره میکند فکرش مشرکانه است. فکر موحدانه این است که، من وظیفه خودم را انجام میدهم که فرمود صدقه بدهید.
قرآن می فرماید: ای رسول ما ، «صدقات را از آنها بگیر که از چرک ها و دنس های محدودیت ها پاکشان کنی» که خودشان نمیتوانند، و همه مشکل این است که نمی توانند مراحل پایین تر را رها کنند تا به مرحله ی بالا را پیدا کنند. و برای ترقی در راه خدا هیچ چیز بالاتر از انفاق نیست .
قرآن می فرماید: «شما هرگز به آن نیکویی و برّ مطلق دست پیدا نمی کنید مگر از آن چیزی که دوست دارید انفاق کنید» چون خدا نیاز به انفاق شما ندارد.
انسان گاهی اتفاق میکند و میخواهد دست کسی را بگیرد و کمکی بکند، گاهی هم انفاق میکند تا خود ترقی نفسانی کند. غرض اصلی از انفاق برای این است که تو از خودت بکَنی لذا از آن چیزی که دوست دارید باید بدهید و خیال نکنید اگر دادید از دستتان رفت که فرمود:
«فما فقد فی العبودیه وجد فی الربوبیه » شما به مقام ربوبیت و وجه اللهی بالا میروید. مقام وجه الهی را مقام ربوبیت میگویند . آنجا مقام عبودیت نیست. از آنجا به جبرائیل و میکائیل اسرافیل فرمان می رسد و شما را از آنجا صدا می زنند. انسان را از جایی صدا میزنند که ملائکه را از آنجا صدا نمیزنند، ملائکه نمی تواند از عالم خلق بیرون بروند ولی شما را از کنگره عرش می زنند سفیر و عرش الله همان وجه الله است.
تو را ز کنگره عرش می زنند سفیر ندانمت که در این دامگه چه افتاده است
هر چه را که اینجا از دست بدهید شما به ریشه همان دست پیدا میکنید که ریشه اش در ربوبیت و در وجه الله است .
می فرماید به آن خزائن دست پیدا کنید : «فتصل الی معدن العظمه » خدایا، ما را به آن معدن عظمت برسان ، جایی که عظمت از آنجا انتشار یافته و ملائکه از آنجا عظیم شدند و همه موجودات عظمت را از آنجا یافتند . اگر بخواهید به آنجا دست بیابید ، باید انفاق کنید.
«ترفیع درجات آزادی از قیود است .» و با شرح صدر گذشت آسان تر می شود. خدا بسطی در سینه بدهد که ما از قیود مادی آزاد شده و به ترفیع درجات عالی نائل شویم.