خانه / اسلايد / «یا عالم السّر و الخَفّیات» (ای دانای اسرار و امور خفی).

«یا عالم السّر و الخَفّیات» (ای دانای اسرار و امور خفی).

۱۹ـ «یا عالم السّر و الخَفّیات» (ای دانای اسرار و امور خفی).

به طور کلی به امر سرپوشیده «سرّ» می گویند. یا گفته می‌شود «سرّ قَدَر» که حدود و آثار موجودات است که خداوند از ازل می داند، و ممکن است برای کسی که استعداد و آمادگی دارد آشکار گردد.

و دیگری «سرّ نَفس» است ، که گفته شده وجود انسان ۷ مرحله دارد: طبع، نفس، قلب ، روح ، سرّ ، خفی ، اخفی .

به باطن اشیا و انسان نیز «سرّ» گفته می شود، چون همه دارای ملکوتند، و صورت در دنیا، و ملکوت در بالاست ـ بالای رتبی نه مکانی ـ در احادیث درباره موجودات عوالم بالا به عنوان «ملائکه» یا «صورت های بدون ماده» یا «اشباح» یا «حجب » یا «انوار» صحبت شده .

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیبا ستی *
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
و دیگری، «سرّ تجلیات» است، و آن شامل تجلیاتی است که عارف کامل، به سرّ این تجلیات، آگاه گردد .

به «مرحله توحید» هم، «سرّ» گفته می‌شود که همان رسیدن به مقام احدیت جمع خداست. که این همان مرحله آخر «هفت شهر عشق» عطار است یعنی «فنا» است .

درباره انواعی از سرّ گفته شد، و اما «خفیات» هم چیزی غیر از امور مخفی و پوشیده نیست که اسرار هم از همین قبیل است. خداوند که «محیط» و «باطن» است چیز مخفی برای او معنی ندارد .

«یا عالم خفیات» درون انسان را پاک می‌کند.

یکی از نتایج شناخت این اسم در انسان، این است که درون انسان را پاک می‌کند. خیلی اوقات ما آلودگی‌های بیرونمان را به خاطر اینکه زشت و مشهود دیگران هستند از ظاهر پاک کرده و در باطن میریزیم.

خیال می‌کنیم که باطن مثل سطل آشغالی است که هرچه از ظاهرمان پاک کردیم باید در باطن خود بریزیم در حالی که ظاهر ما را خلق می بینند و باطن ما را کسی می بیند که خیلی از خلق مهمتر است او خداست؛

«باطن ما مشهود تر از ظاهر ماست ؛ زیرا ناظر باطن ما را خداوند متعال است»
و اگر بیننده باطن ما خداست نباید خدا را از یک مخلوق کوچکتر دانست. ما زشتی هایی که در منظر خلق است را به خاطر خجالت و اعتبارمان مخفی می‌کنیم و مخفی کردن ما اکثراً اینگونه است که در باطن میریزیم خیال می کنیم همانگونه که از چشم خلق و خودمان پوشیده است ، پس واقعاً باطن من جای مخفی است و کسی از آن اطلاع ندارد در حالی که خداوند تبارک و تعالی از سرّ ما همانگونه آگاه است که از ظاهر ما آگاه است .

چون به این اسم «یا عالم آلسرّ و الخفیّات» توجه نداریم. ای بسا خیال می کنیم که اگر ظاهرمان را آراسته کردیم، واقعاً آراسته شدیم ، در حالی که منشأ نفاق همین است که انسان ظاهرش را آراسته کند در حالی که باطنش آراسته نباشد .

در نتیجه توجه به اسم «یا عالم السرّ و الخفیّات » انسان را به آراستن باطن خود وا می دارد.
اگر کسی توجه به این اسم داشته باشد از خاطراتی که در دلش می‌گذرد نیز پرهیز می‌کند.

 معنی سرّ و اخفی

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام در مورد آیه ۷ سوره طه پرسید.
«وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى» و اگر سخن بلند گويى، او به راز نهان و نهان‌تر آگاه است.

فرمود: سرّ همانی است که در باطن دلت است ؛ و خودت اطلاعات داری ولی اخفای از سرّ چیزی است که خود اطلاع نداری؛ فقط گاهی به صورت یک خاطره در ذهنت جرقه می‌زند و غایب می‌شود. اگر یک خاطره‌ای به صورت یک فکر در ذهن شما آمد و رفت این بی ریشه نیست. چرا این فکر آمد و رفت و گم شد و از یاد رفت؟

 چشم پوشی و محاسبهء دقیق الهی در مورد گناهان

روایت دارد انسان وقتی همّ (فکر گناه ) به گناهی کرد تا انجامش نداده است به حسابش نمی نویسند، و اگر همّ به ثوابی کند به حسابش می نویسند.

خداوند به فضلش تا زمانی که انسان عمل را مرتکب شود همّ به گناه را نمی نویسد، و بعد از ارتکاب هم در روایات است که تا چندین ساعت خدا به ملائکه می فرماید: از نوشتن آن دست نگه دارید شاید توبه کرد.

نامه عمل او را خط خطی نکنید، نگذارید نامه اش خراب شود حیف است، خود این نوشتن و منکعس شدن در نامه عمل او، ولو بعداً پاک شود اعتبار بنده را کم می‌کند؛ و نامه اش را خراب می کند.
پس اگر توبه و استغفار کرد و پشیمان شد و تضرع کرد نمی نویسند و اگر نکرد بعد از هفت ساعت در نامه عملش منعکس می کنند.

حتی گناه بخشوده شده در انسان اثر دارد

ولی آیه‌ای در قرآن داریم که می فرمایند:
«وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» (آنچه را كه در دل داريد خواه آشكارش سازيد يا پوشيده‌اش داريد، خدا شما را بدان بازخواست خواهد كرد). بقره (۲۸۴)

اگر آنچه را که در نفستان است ظاهر یا مخفی کنید، خدا شما را به آن محاسبه می کند. پس جمع این آیه و این حدیث چگونه است؟ در مورد ننوشتن گناه و این « تُخْفُوهُ» یک نکته‌ای است که عملی را که مخفی می شود آیا روی آن عمل پابرجا هستید یا خیر؟

چون در شخص طائب هرچند برایش خاطره‌ای می آید حتی گناه هم می‌کند، اما در آخر باید نتیجه گرفت که آیا او که فکر بد کرد و حتی گناه هم کرد، آیا تا آخر هم بر گناه پابرجا بود؟ اگر پا بر جا نبود گناه را می‌بخشند، چون گناهش ریشه ندارد و پابرجا نیست.

فقط موجی در او ایجاد شد و این بیچاره را تا لب پرتگاه سقوط بُرد و پایش لغزید ، اما چون اهل سقوط نبود بلافاصله بعد از لغزش التماس و تضرع کرد، و واقعا او در باطن باطن باطنش گناه را ندارد و اهل این گناه نیست ، و در این مرحله مشمول این آیه هم نیست .
اما یک نکته خیلی مهم دیگری هم هست و آن اینکه : هر چند در محاسبات ، این همّ و فکر گناه را به حساب عملش ننوشته و مؤاخذه اش نکنند که چرا فکر این گناه را کردی، اما به معنای این نیست که اعتبارش را هم نزد خدا کم نکند، یعنی کسی که همّ گناه نمی‌کند و در دلش هم حیا می‌کند، با کسی که فکر گناه میکند ولی عمل را مرتکب نمی شود با هم مساوی نیستند.

در حدیثی هست که حضرت عیسی(ع) به حواریون فرمود: حضرت موسی به شما امر کرد که زنا نکنید، و من امر می‌کنم حتی فکر زنا را هم نکنید، چون کسی که فکر این گناه را می کند مانند کسی است که در خانه ای مزین آتشی روشن کند، هرچند خانه آتش نگیرد ولی دود تمام آن تزیینات را خراب می‌کند. اگر در را باز کنی دود می رود ولی آثاری که روی در و دیوار اتاق می گذارند انکارناپذیر است.

«همّ و فکر به گناه نیز دل را سیاه میکند» درست است که به او نمی‌گویند چرا گناه کردی و به جرم این گناه فکرش چوبش نمی‌زنند، و خدا به فضلش تازه بعد از انجام گناه هم تا هفت ساعت باو فرصت می‌دهد، اما به این معنی نیست که در عالم حقیقت هم حسابی نداشته باشد، که قرآن می فرماید:

وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ [۲۸۴] اگر آنچه در نفستان دارید ظاهر کنید یا به مرحله ظهور نرسانید و در دل باشد به آن محاسبه می شوید. اگر در مرتبه عمل محاسبه نشوید، در مرتبه دقیق تر محاسبه می شوید .
یعنی این گناه فکری در دلتان اثر می‌گذارد و دل را تاریک و ظلمانی می‌کند.

اگر وجودمان را به دو بخش «ظاهر و باطن» تقسیم کنید عمده وجود ما بخش باطن است، از هزار قسمت ۹۹۹ قسمتش و بیشتر باطن است و یک هزار و کمتر از آن ظاهرمان است .
همه اش باطن است .پس قسمت عمده وجود ما باطن ماست، و باطن انسان صورت حقیقی اوست.

« يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ و تجلی ستاریت خدا »

باطن و خفا و سرّ انسان بسیار بسیار مهم است و صورت حقیقی انسان همان باطن اوست که در « يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» روزى كه رازها آشكار مى‌شود، بیرون می زند و پرده ها برداشته می شود در حالی که « فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ» او را نه نيرويى است و نه ياورى.

در آن روز هیچ قوت و ناصری ندارد که چهره اش را بپوشاند چون ساتر انسان ناصر انسان است و ساتر، خوب چیزی است. اما وقتی ساتر برداشته شد و قوت و ساتری نبود که بتواند خودش را بپوشاند آن روز « يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» است.

خدایا، از آن روز به تو پناه می بریم که چهره درونی ما در میان محشر بر همه آشکار گردد. خداوند تبارک و تعالی از بعضی ها اونجا هم پرده را برنمی دارد البته بر می دارد منتها آن پرده های وسطی را برمیدارد.

خدایا بتو پناه می بریم ، خدایا امشب که این مطالب از اسماء و صفات تو را می نویسم شب آخر ماه مبارک رمضان است بحق مهمانی بزرگ خودت قطره ای از شراب طهور خود را به ما بچشان ، و ما را پاک گردان ، که غیر حب تو در اعماق وجود ما نماند و تو را با قلب سلیم ملاقات کنیم.

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *